ورونیکا بودن
نمایش را دیدیم.
سوادمان در حد نقد و اینها نیست اما دوست داشتیم و شدیدا توصیه می کنیم.
بازی بازیگران, طراحی صحنه، لباس، انتخاب موسیقی و صدا، گریم همگی معرکه اما نقطه ی قوت اصلی خود داستان بود؛ که هر چند دقیقه یک شوک اساسی به آدم وارد می کرد.
شما عمرا نمی توانید حدس بزنید که ممکن است یک دقیقه بعد چه دیالوگی بشنوید, و دیالوگی که می شنوید معمولا شگفت زده تان می کند.
اگر شما هم از داستان های پیچیده خوشتان می آید نمایش را از دست ندهید, و اگر دوست ندارید یا به هردلیلی نمی توانید نمایش را ببینید، نمایشنامه ی اتاق ورونیکا را حتما بخوانید.
و اینکه اگر اقدام به دیدن نمایش کردید به هیچ عنوان با خودتان بچه نبرید. هیچ موجود زیر 15 سال حتی.
جدای از صحنه های استرسی و وهم انگیز, یک سری صحبتها و حرکت های بزرگسالانه ای درش انجام می شود که تمام مدت حس می کردم دخترک 12,13 ساله ای که کنارم نشسته بود به شدت معذب و ترسیده بود.
حتی در هنگام خریدن بلیط هم این تذکر داده شده بود اما احتمالا خانواده ی این دختر حس کرده بودند خیلی اهمیت ندارد. یا مثلا بچه شان به قدر کافی بزرگ شده که این چیزها را بفهمد.
اما دوستان, این کار را نکنید. بچه اذیت می شود.
صحنه های عجیب:
- دخترک روی صندلی راک چوبی تاب می خورد و نور قرمز صحنه را روشن کرده. آهنگ "عروسک قشنگ من" با ملودی هِوی متال در حال پخش شدن است و سرعت صندلی هر لحظه بیشتر می شود. دختر در افکار خود غوطه ور است که ناگهان در باز می شود...
-صحنه ای که بهناز جعفری کلاه گیس ش را برمی دارد و با سر طاس! نمایش را ادامه می دهد..
عکسهایی من باب گیس های برباد داده شده ی این بانو دیده بودم اما خب شنیدن کی بُود مانند دیدن... و اعتراف می کنم بنده تابحال یک خانم با سر طاس را در پنج قدمی ام ندیده بودم :-/
بعد به این فکر کردم که چقدر ممکن است حس خوبی داشته باشد و دلم خواست که اگر موقعیتش پیش آمد.. اوم... کچل کنم :|
- ۱۹ نظر
- ۱۰ دی ۹۴ ، ۲۳:۲۶