-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

۸ مطلب با موضوع «فیلم» ثبت شده است

10 Cloverfield Lane

چهارشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ

این فیلم، از آن دسته آثاری است که شما تا لحظه ی آخر بجز راز آلود بودن، نمی توانید ژانر های دیگر آن را تشخیص بدهید. درست مثل سریال Wayward Pines که هر قسمت آن، وجه جدیدی به شما نشان میدهد و از نظر داستانی هم شباهت های بسیاری دارند. مانند شخصیت اصلی که به دنبال حقیقت است و آدمهایی که تلاش می کنند به اون بفهمانند که "دانستن" اصلا به نفعش نیست.


ما در فیلم با سه شخصیت اصلی مواجه هستیم که هرگز به اطلاعات کامل و قطعی در مورد آنها دست پیدا نمی کنیم. این افراد مرموز هستند و رفتارشان با آنچه که بر زبان می آورند شباهتی ندارد. با اینحال ترس مشترک آنها از فضای بیرون از منزل، سایه بزرگی بر جسارتشان انداخته چراکه هیچکس واقعا نمی داند آن بیرون امنیت برقرار است ، حمله ای اتمی صورت گرفته، هیولایی حمله کرده یا تنها دروغی است که به واسطه ذهن پریشان هاوارد گفته شده. 

سه بازیگر فیلم به خوبی توانسته اند در نقش های خود بدرخشند. مری الیزابت وینستید در نقش دختری درمانده اما زبل، که قصد پی بردن به حقیقت را دارد، بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته و موفق است. اما برگ برنده ی اصلی فیلم، جان گودمن است که هر صحنه را غیر قابل پیشبینانه کنترل می کند. لحظه ای در اوج خشم و لحظه ای دیگر طناز و چرب زبان است. هاوارد به خوبی حس ترحم، نفرت و حتی گاها درک شدن را بر می انگیزد. گودمن را می توان بهترین بازیگر فیلم معرفی کرد. جان گالاگر جونیور نیز به خوبی منفعل بودنش را به رخ مخاطب می کشد و در دقایق فیلم، اعصاب بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد.

اما نکته ی منفی فیلم (از نظر شخص من) بخش پایانی بسیار ضعیف آن بود، در حدی که می شود به 2/3 اول فیلم نمره ی 8.5 داد و بعد از تماشای بخش پایانی، کیفیت کار در حد نمره 4 و حتی کمتر، پایین کشیده می شود. 


بنابر این اگر خیلی درگیر پایان بندی نیستید و صرفا دوست دارید از روند فیلم لذت ببرید، این فیلم را از دست ندهید.


cl3dddd

کارگردان : Dan Trachtenberg

نویسنده : Byron Howard ، Jared Bush

بازیگران :                     

John Goodman

Mary Elizabeth Winstead

John Gallagher Jr



دانلود فیلم


با نقل هایی از سایت http://moviemag.ir
  • آنای خیابان وانیلا

Room

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۹ ب.ظ

Jack: There's so much of "place" in the world. There's less time because the time has to be spread extra thin over all the places, like butter. so all the persons say "Hurry up! Let's get going! Pick up the pace! Finish up now!". Ma was in a hurry to ..go "boing" up to Heaven, but she forgot me. Dumbo Ma! So the aliens threw her back down. CRASH! And broke her...



DirectorLenny Abrahamson
  • آنای خیابان وانیلا

You hack people. I hack time

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۳۳ ب.ظ


Terry Colby: If you want to change things, perhaps you should try from within, because this is what happens from the outside.



Elliot: Hello friend. Hello friend? That's lame. Maybe I should give you a name. But that's a slippery slope, you're only in my head, we have to remember that. Shit, this actually happened, I'm talking to an imaginary person....


  • آنای خیابان وانیلا

یک سکانس | bon appetit!

يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۰ ب.ظ

دیالوگ مورد علاقه ی من از فیلم جولی و جولیا, وقتی که جولیا چایلد تکه خمیری که از ماهیتابه بیرون افتاده را ایتس اوکی گویان دوباره به ماهیتابه برمی گرداند




    Directed byNora Ephron


  • آنای خیابان وانیلا

یک سکانس | پرنسس اوفیلیا

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۴۴ ب.ظ
صحنه ای از فیلم هزارتوی فاون(رب النوع مزارع و گله), که اوفیلیا سر روی شکم مادر باردارش گذاشته و با برادرش حرف می زند.
این فیلم یکی از تلخ ترین فیلمهایی است که تا به امروز دیده ام...



    Pan's Labyrinth 
    "El Laberinto del Fauno" 
     (
    2006)
    Directed byGuillermo del Toro


      ♫ Javier Navarrete /Mercedes Lullaby (OST Pan's Labyrinth)
  • آنای خیابان وانیلا

Mad Max: Fury Road

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ق.ظ
Imperator Furiousa: They are looking for hope.
Max: What about you?
Imperator Furiousa: Redemption.

Max:You know hope is a mistake. If you can’t fix what’s broken, you’ll go insane....


  • آنای خیابان وانیلا

از گوشه و کنار همین زندگی وحشی...

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ

شریل: میشه تموم کنی آواز خوندنت رو؟ چت شده؟ چرا تو انقدر خوشحالی؟ ما هیچی نداریم مامان... هیچی..  

ما جفتمون فول تایم توی رستوران کار می کنیم و  باید تا آخر عمرمون بدهیامون رو صاف کنیم.. . این خونه داره رو سرمون آوار میشه... تو تنهایی و همه ی مسئولیتای زندگی به گردن خودته چون با یه مرتیکه ی الکلی ازدواج کردی ... اونوقت من میام خونه و می بینم داری آواز می خونی!  می شه بگی کجای این بدبختی رو درست متوجه نشدی؟؟ 


بابی: هیچ جاییش نیست که من نفهمیده باشم.. اما آخرش که چی, شریل؟ اگر فقط یه چیز توی زندگی وجود داشته باشه که من بتونم به تو یاد بدم اینه که, چطور بهترینِ خودت رو توی زندگی پیدا کنی... تا بتونی برای باقی عمرت,  بهش تکیه کنی.


Wild / a life story byCheryl Strayed

  directed by: Jean-Marc Vallée 



  • آنای خیابان وانیلا

Detachment

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۴ ق.ظ
بعضی از فیلمها واقعا حرفی برای گفتن باقی نمی گذارند...

اما من دلم می خواهد حرف بزنم.
نه داستان فیلم را می نویسم و نه نقد می کنم, فقط دلم می خواهد احساسم را بگویم.
آدرین برودی همیشه من را شگفت زده می کند, از همان صحنه ی اول فیلم, که با قیافه ی نگران از شخصی خواست که در را ببندد تا کسی داخل اتاق نیاید, حس کردم شخصیتی که این بار قرار است نشانم بدهد از آن مدل هاییست که قرار است من خیلی با آن ارتباط برقرار کنم...

البته نه تنها نقش هنری بارث, بلکه تک تک افرادی که در فیلم نشان داده می شوند انگار افراد واقعی هستند,
افرادی واقعی در جامعه ی واقعی که درش بی توجهی به خود موج می زند... 
آدمها برای به دست آوردن چیزهای زیادی تلاش می کنند, پول, شغل, معروفیت و توجه, و هر چیز دیگری که فکر می کنند خوشبختشان می کند,
اما در واقع گاهی اوقات تنها اتفاقی که می افتد این است که خودشان از خودشان دور می شوند,
و در آخر به تنها چیزی که اهمیت نمی دهند درونشان است
و در اینجاست که سختی مشکلات وارد روح آدم  می شوند و به حساسترین نقاط سنگین ترین ضربه ها را می زنند....

 این گسیختگی در تمام شخصیت های فیلم دیده می شود,
آدمهایی که در هر سن و شغلی که هستند مشکلاتی دارند که کلافه شان می کند و ممکن است بدون توجه به جایگاهشان کارهایی می کنند که نباید.
هنری بخاطر مشکلات گذشته اش از تعلق به آدمها و حتی زمان و مکان می ترسد و هرکسی که تلاش می کند وارد زندگی اش بشود را می رنجاند و از خود دور می کند, اریکا که با وجود سن کمش شب ها در خیابانها پرسه می زند و از هرکسی ذره ای توجه می خواهد, دانش آموزی که به دلیل مشکلات والدینش گربه ها را آش و لاش می کند, مردیت که با وجود استعداد فراوانش در کارهای هنری, بخاطر چاقی مورد آزار همکلاسی هایش است و در آخر هم یک راه حل همیشگی را برای حل یک مشکل موقت انتخاب می کند, و بقیه ی دانش آموزان و معلمان و مدیر و شخصیت های دیگر که هرکدام داستان خودشان را دارند...


چیزهای زیادی هستند که زمان حال زندگی ما را می سازند,
و زمان حال ما آینده ی ما را می سازد.
نمی شود جلوی اتفاقات گذشته را گرفت و بعضی از اتفاقات زمان حال را پیشگیری کرد,
اما امروز, دیروز  ِ فرداست,
حداقل می توانیم سعیمان را بکنیم...



قسمتی از موسیقی متن فیلم:





Henry Barthes: How are you to imagine anything if the images are always provided for you?


Henry Barthes: Doublethink. To deliberately believe in lies, while knowing they're false


Henry Barthes: Examples of this in everyday life: "Oh, I need to be pretty to be happy. I need surgery to be pretty. I need to be thin, famous, fashionable." Our young men today are being told that women are whores, bitches, things to be screwed, beaten, shit on, and shamed. This is a marketing holocaust. Twenty-fours hours a day for the rest of our lives, the powers that be are hard at work dumbing us to death.


Henry Barthes: So to defend ourselves, and fight against assimilating this dullness into our thought processes, we must learn to read. To stimulate our own imagination, to cultivate our own consciousness, our own belief systems. We all need skills to defend, to preserve, our own minds...


  • آنای خیابان وانیلا