-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

تونل | ارنستو ساباتو

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ب.ظ

حقیقت تقریبا هیچ وقت ساده نیست،

 و اگر چیزی بیش از حد واضح و آشکار به نظر رسد، اگر عملی به ظاهر از منطق ساده یا پیروی کند، معمولا انگیزه های پیچیده ای پشت سر آن هست.

 یک مثال ساده.. 

افرادی که به انجمن های خیریه کمک می کنند بهتر و بخشنده تر از افرادی که چنین نیستند به شمار می آیند.

 این برداشت ساده انگارانه را من به هیچ می گیرم.

 هر کسی می داند که آدم نمی تواند مسائل یک گدا ( یک گدای درست و حسابی) را با یک پول سیاه یا تکه ای نان حل کند.

 تنها کاری که می کند حل مسائل روانشناختی فردی است که شهرت و آرامش روح خود را در ازادی تقریبا هیچ خریداری می کند.

 پیش خودتان داوری کنید که آدم ها چقدر خسیس می شوند

 وقتی میل ندارند بیش از چند سنت در روز برای تامین ارامش روح خود و دست یابی به احساس خودستایی از نیکوکاری خویش خرج کنند.

چه خلوص روحی و چه شجاعتی لازم است که آدم بار بینوایی و درماندگی انسان را بدون این روش ریاکارانه ( و خست آمیز) به دوش بکشد.

  • آنای خیابان وانیلا

بای بای بیبی :(

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ب.ظ

دارم کیبرد لپ تاپ کوچولویم را تمیز می کنم, و غمگینانه نگاهش می کنم چون قرار است دیگر ازش استفاده نکنم.

یا خیلی کم...


خب راستش وقتی آدم 5,6 سال به طور شبانه روزی با یه دستگاه کار می کند دیگر کنار گذاشتنش خیییلی سخت می شود.

حتی اگر دستگاه مزبور به کررات جان آدم را بالا آورده باشد.


حتی  آن روزی که می خواستم پی سی گنده ی زغالی صدسال پیشم را بفرستم به اتاق داداشه هم غمگین شده بودم.

من از 9 سالگی با آن بزرگ شده بودم و دیگر به حجم پرسروصدا و کم سرعت گوشه ی اتاقم عادت کرده بودم و رفتنش برایم سخت بود,

 و اینکه داداشه هر روز دلوروده ی تراکتور بخت برگشته را می ریخت می بیرون و دوباره سرهمش می کرد ..

البته من هم از این کارها زیاد می کردم اما دیدن اینکه یکی دیگر هم این کارها را با همان دستگاه بکند.. .خب پی سی آدم هم ناموس محسوب میشود یک جورهایی :))


  • آنای خیابان وانیلا

آوار خوشبختی

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۲۳ ق.ظ

در عرض یک ماه, گوشی دار, لپ تاپ دار, و مهتابی دار شدم.

یک آدم دیگر چقدر می تواند یکهو خوشبخت بشود؟ هوم؟


تازه من فقط چیزای هایلایت را گفتم و خوشحالی های روحی و اینها را فاکتور گرفتم.


 حالا این دو حالت دارد:

یکی اینکه امسال, سال شانس من است,

و دیگری اینکه الان دارد بهم حال داده می شود تا بعدا آسفالت بشوم. آن هم از نوع شدییییید.


اما خب در حال حاضر بعدا خیلی برایم اهمیت ندارد.

در زمان حال خوشحالی ام را به طور کامل انجام می دهم, تا بعد کی مرده کی زنده 

  • آنای خیابان وانیلا