-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

۳ مطلب با موضوع «The moment of madness» ثبت شده است

دلمان خواسته.. می فهمی؟

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۷ ب.ظ

شاید عجیب باشد,

  • آنای خیابان وانیلا

یک موجود یخی متولد شد

شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

یکی از چیزهایی که در بازی ها خیلی توجه م را جلب می کند غول های مرحله ی boss هستند,

که معمولا عبارت است از فردی که در اوایل بازی با شخصیت اصلی دوست یا حتی فامیل بوده و بعدها به دلایلی تغییر شکل می دهد و به دشمن تبدیل می شود  و الخ.

اما اینکه چرا آن فرد یا موجود یا هر چیز دیگری که هست به آن ریخت درمی آید؟

بعضی از غولها هم به معنای واقعی چندش و ترسناکند.

چرایش  را هم فقط طراح شخصیت می داند و بس..


+امروز هم طبق معمول اوضاع اخیر, با صداهای وحشتناکی از خواب بیدار شدم و سردرد مرگی داشتم.

بعد از آن, یک سری تماسها و یک سری ملاقات ها و یک سری رفتارها باعث شد سریعا خودم را به خانه و اتاقم و لپ تاپ عزیزم برسانم و به تلافی تمام موارد بالا یک عدد غول یخی ساخته شود به شرح زیر :|



خودم هم دلیل ساختن یک قلب در این ابعاد و قرار دادنش در همچین جایی را نمی دانم,

اما خب هر موجودی بلاخره باید یک قلب داشته باشد... , و شاید برای اینکه یخ نبندد..

و اینکه طفلی هنوز اسم ندارد. 

دلم نمی خواهد تغییری درش ایجاد کنم , اما دوس دارم غولم را نگه دارم به یاد این روزها...



+فکر می کنم تا بحال جندتا از همین غول های الکی ساخته باشم بی دلیل...

و گاهی اوقات هم بعد از ساختن, یک عدد مودیفایر تخریب گر به آبجکت موجود اضافه می کنم به تلافی ناکامی در شکست دادن فرد یا مشکل مزبور در زندگی واقعی... :| 




  • آنای خیابان وانیلا

The moment of maddness

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ق.ظ

امروز روزی است که بنده در یک حرکت انتحاری تمااام سریال ها و تی وی شو های دیده و ندیده را به دست تقدیر شیفت دیلیت سپردم و از کرده ی خود شادانم.

البته فولدر فرندز و پراجکت رانوی را یک جای دیگری قایم کردم که در مواقع نزول این فاز عجیب, دستم به آن نرسد


چون این اولین بار نیست و مسلما آخرین بار هم نخواهد بود که من از این بلاها بر سر اموال بخت برگشته می آورم

  • آنای خیابان وانیلا