متاسفانه این روزها، اعتقادات قربانی خیلی چیزها شده اند.
مثلا یک کسی را تصور کنید که دلش می خواهد چادر را به عنوان پوشش انتخاب کند، اما فارغ از بحث پوشش درگیر یک سری مسائل دیگر هم می شود.
توی صف نانوایی خانمی به او می گوید شما که تمام اموال مملکت را خورده اید و برده اید، مگر توی صف هم می ایستید؟
توی اتوبوس یک نفر برایش تعریف می کند که برادرش اخراج شده و با سه تا بچه بیکار است و اگر دستش می رسد کاری برایش جور کند. توی مترو توسط یک گروه دختر جوان تحقیر می شود و اگر صندلی گیرش بیاید همه انتظار دارند که جایشان را به آنها بدهد.
و اگر کتاب غیر دینی یا مثلا داستان دستش بگیرد حتما یک نفر پیدا می شود که بپرسد مگر شما هم از این کتابها می خوانید؟
مگر شما هم مهمانی می روید؟ مگر شما هم باشگاه می روید؟ مگر شما هم مانتوی قشنگ می پوشید؟ مگر شما هم حق زندگی دارید اصلا؟
و در مقابل مسئول فلان اداره ی دولتی را تصور کنید که می خواهد کارمند بگیرد،
دستور ایشان خطاب به منشی: اگه چادری بود همینجا قبولش کن و اگه موهاش بیرون بود و آرایش داشت یا بفرستش قسمت های کم تردد تر یا یه شعبه ی دیگه.
انگار که این فرمت ظاهری یک برچسب است و اگر کسی اینطور باشد یعنی دختر پیغمبر است و شب و روز مشغول نماز و دعا و حق انجام هیچ کار دیگری را ندارد.
البته این مورد چادر یک مثال بود، خیلی از خانم های چادری هم هستند که صرفا چون یک نفر از چادر استفاده نمی کند به او برچسب های بدتری می زنند و به نظرشان خیلی عجیب است که یک دختر مانتویی به مسجد برود یا روزه بگیرد.
نتیجه می شود دختری که از در خانه بیرون می آید و چادرش را داخل کیف مچاله می کند و موقع برگشتن دوباره دم در سر میکند، یا آدمهایی که در شبکات اجتماعی شان عکس بی حجاب می گذارند اما برای تصاحب فلان منسب، با کلیپس و آرایش چادر سرشان می کشند.
و همین داستان باز در مورد "ریش" آقایان اتفاق می افتد.
به نظر شخص من، اگر ما یاد بگیریم که دیگران را بر حسب ظاهرشان طبقه بندی و قضاوت نکنیم، به آنهایی که هنوز سردرگمند و فاز واقعی خودشان را نمی دانند کمک می کنیم که بتوانند خود واقعی شان را پیدا کنند و از تناقض و دوگانگی نجات پیدا کنند.
و همین تناقض، ریشه ی خیلی از دشمنی های بین آدمهای جامعه است. همین است که آدمها همدیگر را دوست ندارند و برای هم مهم نیستند، و از هر فرصتی استفاده می کنند برای سو استفاده از همدیگر برای گرفتن چیزی که فکر می کنند حقشان است.
همین تلخی ها..
آدم ها به ظاهر همدیگر نگاه میکنند و اعتقاداتشان، لحن حرف زدنشان، رفتار کردنشان و در مواردی اسمشان در مقابل او تغییر می کند...
پ.ن:: مواردی که راجب خانم ها نام بردم را شخصا شاهد تک تکشان بوده ام.
نه اینکه همه برای یک نفر اتفاق افتاده باشد، اما این رفتارهایی است که متاسفانه در مکانهای عمومی کم نیستند..