-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

همان یک یا دو حرف ناقابل

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ق.ظ

زمانی که دانشجو بودم، در یک درس پروژه دار با یک آقا که خیلی شناختی از او نداشتم هم گروه شدم برای ارائه ی پروژه.

شب قبل از ارائه وقتی که داشتیم با ایمیل هماهنگ می‌کردیم که کی کدام قسمت را چطور ارائه کند، توضیح دادم که باتری لپتاپم خراب است و اگر می تواند لپتاپش را بیاورد. قبول کرد و گفت پس تو هم خلاصه ها و سی دی رو بیار.

من خیلی از این خودمانی شدن یکهویی عصبانی شدم  و اینکه وسط یک بحث کاری-درسی دقیقا چه فکری با خودش کرده که فاز پسرخالگی برداشته و الخ.

از بعد ارائه ی آن پروژه، دیگر جواب سلامش را هم به زور میدادم و سعی می‌کردم خیلی با او برخورد نداشته باشم.. تا اینکه بلاخره فارغ التحصیل شد و رفت.

چند وقتی گذشت  و یک روز که میخواستمفایل همان پروژه را که با آن آقا ارائه کرده بودیم برای یکی از دوستانم بفرستم، چشمم به متن مکالمه مان خورد، و دیدم  خود من در ایمیلم اشتباها از لفظ "لپتاپتم" به جای "لپتاپتونم" استفاده کرده بودم و باعث شده بود او هم به اشتباه بیوفتد. 

اینکه یک لحظه صمیمی شده بودم و بعد از آن رفتار سردی را پیش گرفته بودم هیچ توجیهی نداشت، اما ایشان که آقای محترمی هم بود هیچوقت این تغییر رفتار ناگهانی ام را به رویم نیاورد و هربار صادقانه پیشنهاد کمک می کرد و من چه برداشتهای بدی که نمیکردم...


به داستان کوتاهی فکر کردم که یک مدتی خیلی مد بود و همه جا دست به دست می گشت، 

که درش یک زنی از بسته ی بیسکویت پیر مردی می خورد و تمام مدت فکر می کرد مرد دارد بیسکویت های او را برمیدارد، و بعد زمانی که بسته ی بیسکویت خودش را دست نخورده پیدا کرده و از رفتارش حسابی شرمنده بود، مرد دیگر آنجا نبود...

  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۱۱)

  • مترسک ‌‌
  • همین جاست که خدا ما رو از قضاوت منع کرده و میگه قضاوت در درجه اول وظیفه معصوم هستش و در درجه دوم شخص مورد تأیید معصوم؛ به قول معروف قضاوت کردن بلد نیستیم، قضاوت نکردن که دیگه بلدیم!
    از همه اینا گذشته برای همه ما از این دست ماجراها پیش اومده و حتی بارها پیش اومده خودمون هم قربانی این قضایا شدیم اما چه خوبه که مثل شما این قصه‌ها رو یادمون نگه داریم و فراموش نکنیم تا دوباره مرتکبشون نشیم...
    پاسخ:
    این موارد بیشتر سو تفاهمه تا قضاوت
  • .: جیرجیرک :.
  • نمی دونم چرا دوره ی دانشجویی عجین شده با این سوءتفاهمات... :|
    پاسخ:
    دوران پر سوتی 
    کلید اسرار اپیزودی راه انداختی ؟ :-/ یا ماه عسل؟
    میشه دفعه ی دیگه دواین جانسونو به عنوان مهمون دعوت کنید؟ *_*

    پاسخ:
    کوفت :))))))
    واو در کل اگه کسی جای شما بگه تو یعنی پاشو از گلیمش درازتر کرده ؟!
    چون فکر کنم تو خیلی از زبونا این دوتا با یه کلمه معنی بشن
    پاسخ:
    در حالت کلی نه،
    اما وقتی دارید به یه فرمتی حرف میزنید بعد یهو فرمته عوض میشه اصلا حس خوبی نداره.
  • ساکن طبقه 40
  • دلم برای یارو سوخت ...
    البته خیلی ها هم هستند که حتی اگه شما بهشون صمیمی پیام بدین، دچار سوءتفاهم نمیشن ، چون برای خودشون اصولی دارن
    پاسخ:
    این قضیه هم مربوط به دوره ی قبل میشه اون زمانا خییلی حساس بودم

    +اگر از شما هیچ شناختی نداشته باشن احتمالش خییلی بالاست که ناراحت بشن
  • مجتبی و‏او
  • خودتون بریدید و خودتونم دوختید یه جورایی برای اون بنده خدا.
    پاسخ:
    مواردی هم پیش اومده ک برای خود من بریده و دوخته شده...
    مثلا رفتم ب یه نفر یه چیزی تعارف کردم و تا چند وقت پشت سرم حرف بوده
  • فاطیما کیان
  • وای ! یعنی خیلی از این سوتفاهم ها تا به حال برای من پیش اومده , توی محل کار قبلیم که هی پیش میومد ! و بعد مجبور میشدیم بشینیم به توجیه نامه ها گوش کنیم یا توجیه کنیم :/
    پاسخ:
    توجیه نامه :))
    برای من هم پیش آمده چند بار و بعدش .... خدای من چقدر شرمنده شدم :-(
    پاسخ:
    خیلی حس بدیه..
    قضاوت که نمی شه نکرد. ما کلا زندگیمون روی قضاوت پیش می ره. مهم اینه که اگه چیزی ما رو ناراحت یا عصبانی کرده، حداقل یک بار به طرف اجازه ی دفاع از خودش رو بدیم. بلکه این سوتی ها از توش در بیاد. نمی دونم عاقلانه س یا نه ولی اینکه منشا رفتار سرد شما، همون «تو» گفتن ایشون بوده، شاید ایجاب می کرد که یه اشاره ی ریزی به این قضیه بکنی و به قول معروف به روش بیاری. بلکه دفاعی از خودش داشت!
    اینکه در غیاب طرف محاکمه کنیم، این بده. وگرنه قضاوت توی خودآگاه آدم زیاد اتفاق نمی افته که حالا کنترلش هم دست خودمون باشه
    پاسخ:
    اوهوم دقیقا
    همینکه حتی فرصت دفاع هم به طرف نداده بودم از همه ناراحت کننده تر بود
  • شبگیر ‌‌
  • دیدن فیلم امروز از رضا میرکریمی شاید بد نباشه، البته اگه ندیده باشید. 
    پاسخ:
    بله دیدم...
    خیلی فیلم عجیبی بود مخصوصا نقش پرویز پرستویی که هرچی بهش میگفتن لام تا کام نه حرف می زد و نه حتی دفاع می کرد.. و شرمندگیش فقط برای اون آدمای قاضی موند و بس
  • اثر انگشت
  • میدونی شاید برای اینکه نسبت به آدما و کاراشون بدبینیم.به همه مشکوکیم.بکگراند ذهنمون جوری تنظیم شده که فکر کنیم پشت حرف و عمل هر کسی یه نقشه از پیش طراحی شده وجود داره.
    پاسخ:
    شاید...

    شاید هم ذهنمون به طور ناخداگاه با موارد مشابه مقایسه ش میکنه و اینکه هربار چه نتیجه ای داشتن
    ذهنمون می ترسه..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">