ترس از مردن، از خود مردن هم بد تر است...
که برگرداندنشان خیلی سخت یا غیر ممکن است..
بعد تازه یادمان می افتد که دنبال راهی بگردیم برای برطرف کردن آن ترس..
در صورتیکه شاید اگه قبلا بر ترس یا فوبیای مورد نظر غلبه کرده بودیم هیچوقت آن چیز را از دست نمی دادیم.
مثلا خانم حامله ای را تصور کنید که از سوسک وحشت دارد و یک روز که در خانه تنهاست سوسکه به سراغش می آید و خانم قصه از ترس غش می کند و بچه اش از دست می رود.
درصورتیکه که اگر قبل از این ترسش را شکست داده بود شاید بچه ش را از دست نمی داد.
یا مثلا یک کسی از حرف زدن توی جمع وحشت دارد و یکهو یک کنفرانس خیلی مهم برایش پیش می آید که اگر موفقیت آمیز باشد پیشرفت خیلی عظیمی برایش دارد.
اما بخاطر ترسش کنفرانس را انجام نمی دهد و بعد از اینکه این فرصت را از دست داد, میرود در کلاسهای تقویت اعتماد به نفس شرکت می کند...
البته آدم همیشه باید ب فکر غلبه بر ترسش باشد,
که موقعیت های بدتر برایش پیش نیاید و چیزهای بیشتری را از دست ندهد.
هیچوقت آنقدر دیر نیست که نا امید بشویم.
اما کاش قبل اینکه تاوان ترسهایمان را بدهیم, با آنها رو برو بشویم و نشانشان بدهیم که ضعیف نیستیم...
- ۴ نظر
- ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۳