قوم هایی که فقط گاهی! عزیزند...
همه ی ما در دوران تحصیل کتابی همراهی مان می کرده با طول و عرض متفاوت از بقیه کتابها که رویش با فونت درشت نوشته شده بود "جغرافیا"، و درش کمابیش راجب ویژگی اقلیم ها و تفاوت فرهنگ و معماری آنها گفته شده, و استفاده ای که معمولا از این اطلاعات می کنیم این است که به این تفاوت اقلیم و فرهنگی می بالیم.
البته کاربردهای دیگری هم دارد مثل شوخی افراد ساکن یک اقلیم با افراد ساکن اقلیم های دیگر و گاهی زیر سوال بردن یک فرهنگ خاص و بزرگ نمایی آن جهت خوشمزگی در جمع و اینکه دیگران فکر کنند ما چقدر باحالیم ,یا وقتی از کسی خوشمان نمی آید دقیقا انگشت بگذاریم روی قومیت ش و با جمله ی "فلانی ای ها همه شون همینطورن. ایششششش" خودمان را نشان بدهیم.
سوالی که پیش می آید این است که آیا ما واقعا می دانیم چرا "فلانی ها" به همچین ویژگی یا ویژگی هایی متهم شده اند؟
دوست عزیزم مگهان چند روز پیش پستی در این رابطه نوشته بود با مضمون اینکه "واقعا چرا ما اینطوری هستیم" ,
و من در حد اطلاعات خودم به عنوان کسی که چندین سال معماری خوانده و نیمچه آشنایی با تاریخ و فرهنگ و جغرافیا دارد چیزهایی برایتان می گویم.
شما هم اگر اطلاعات خاصی دارید در کامنت ها بگویید, باشد که به نتیجه ی خاصی برسیم.
اقلیم
بنا بر تقسیم بندی کوپن ,اقلیم ایران به 7 دسته تقسیم می شود که دکتر حسن گنجی بر اساس آن, تقسیم بندی دیگری ارائه نموده که کاربردی ترین و ایده آل ترین وقابل استفاده ترین تقسیم بندی اقلیمی ایران در معماری می باشد، به صورت زیر:
1_ اقلیم معتدل و مرطوب (سواحل جنوبی دریای خزر)
2_ اقلیم سرد و کوهستانی (کوهستانهای شمال غربی و غرب ایران)
3_ اقلیم گرم و خشک (فلات مرکزی ایران)
4_ اقلیم گرم و مرطوب (سواحل جنوبی ایران)
در معماری سنتی ایران, اقلیم یک منطقه مهمترین نقش را در معماری و مسلما فرهنگ آن منطقه دارد,
مثلا در اقلیم معتدل و مرطوب, به علت رطوبت زیاد خانه ها به این فرم ساخته می شدند: خانه معمولا روی چند پله بنا می شود (برای جلوگیری از تاثیر رطوبت بالای خاک بر کف)، برای راحت تر صورت گرفتن تهویه ی طبیعی, ساختمان در وسط قرار گرفته و از چهار طرف تراس کشیده می شود و خانم یا خانم های خانه برای فرار از گرما و رطوبت معمولا کارهای روز مره شان را در حیاط یا تراس انجام می دهند, و در همان حال هم با همسایه ها و اهل محل احوال پرسی دارند.
در این اقلیم معمولا زن و مرد پا به پای هم و در کنار هم کار می کنند به همین دلیل روابط راحت تر است.
اما در سرزمین های مرکزی تر با اقلیم گرم و خشک, معماری کاملا متفاوت است. خانه ها معمولا به چند بخش (بیرونی و اندرونی) تقسیم می شوند و برای جلو گیری از آزار گرما, از دیوارهای بلند با قطر زیاد استفاده می شود, که بجز در هیچگونه بازشو ای به بیرون ندارد. پس طبیعی است که بر خلاف اقلیم معتدل, افراد رهگذر هیچ دید مستقیم و غیر مستقیمی به خانه و اهل خانه ندارند.
ساختمان اصلی به دو بخش تابستان نشین و زمستان نشین تقسیم می شود, قسمت تابستان نشین سقف گنبدی دارد که بر اساس ویژگی فیزیکی هوای گرم و سرد (هوای گرم سبک است و به سمت بالا حرکت می کند, و هوای خنک سنگین جایگزینش می شود) ساخته می شود.
در این اقلیم خانم ها فقط کارهای داخل خانه را انجام می دهند تا مجبور نباشند در گرمای سوزان بیرون بروند, و کارهای بیرون از کسب گرفته تا خرید مایحتاج همگی با مردان خانواده است.
در دوره ای که ارتباطات و وسایل نقلیه به این پیشرفتگی نبود شخصی را تصور کنید که از اقلیم مثال دوم به اقلیم مثال اول سفر می کند, و با مشاهده ی خانه هایی که فقط یک حصار دورشان است و زنانی که موقع شالیکاری پایین دامن یا شلوارشان را بالا می زنند انگشت حیرت به دهان می گیرد, بعد به شهر خودش می رود و داستان ها در مورد بی غیرتی مردان آن شهر می گوید که زنانشان تمام این کارها را می کنند و آنها خم به ابرو نمی آورند.
و همینطور افرادی با یک فرهنگ خاص به شهرهای مختلف سفر می کنند و چیزهایی می بینند که برایشان عجیب است و اینطور برداشت می کنند که مردم فلان شهر همه شان فلان طورند و هنوز هم با وجود اینهمه پیشرفت تکنولوژی و ادعای داشتن تحصیلات, خیلی از مردم همچنان به همان طرز فکر شدیدا پایبندند.
سیاست
از همان زمان های خیلی قدیم, وقتی که دولتمردان می خواستند کسی را محبوب یا مطرود کنند, افرادی را به میان جمع های مردمی می فرستادند تا از آن شخص بدگویی تا تعریف کنند, و اینگونه می شد که ممکن بود یک شخص بیگناه متهم, یا یک فرد بی لیاقت, عزیز بشود.
این سیاست در ایران, در دوره ی پهلوی آنقدر پررنگ می شود که حکومت برای محکم تر کردن پایه های سلطنت خود, از تفرقه اندازی بین اقوام برای جلوگیری از اتحاد آنها استفاده می کند از همان دوره بود که جک هایی ساخته و بین مردم پخش می شود با موضوع اهانت یا زیر سوال بردن اقوام مختلف (اینجا را بخوانید)
تاریخ
در دوره ی قاجار، زن هاحق رفتن به مدرسه را نداشتند. اولین مردمانی که به دختر هایشان اجازه درس خواندن دادند رشتی ها بودند. وقتی این خبر به انگلیسیها رسید آنها سعی کردندجهت جلوگیری از رشد سواد این تصور را رواج دهند که : "رشتی ها چقدر بیغیرت هستند که دخترانشان را به مدرسه میفرستند!!"
در همان دوره, بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، تبریزی ها قیام کردند. شهر توسط شاه و استعمار انگلیس محاصره شد 6 ماه تمام شهر در محاصره بود. قحطی و کمبود غذا بیداد میکرد. اما مردم میهن پرست تبریز تسلیم نشدند.
پیغام مردم شهر به محاصره کنندگان این بود: غذا تمام شده عیب ندارد یونجه میخوریم، یونجه هم تمام شود برگ درخت می خوریم ولی تسلیم نمی شویم. و همه جا پیچید که ترک ها خر شدند...
نتیجه اینکه تمام اینها حاصل "بی سوادی" و "نداشتن علم" مردم بوده و هست.
در دوره ای که هرکداممان حد اقل یک عدد تکنولوژی روز دستمان است و هروقت اراده کنیم می توانیم به آن سر دنیا برویم,, که هرکدام از ما ادعای تحصیلات عالیه داریم و یک مدرک دهن پر کن که چشم تک تک فامیلات دور و نزدیک را درمی آورد,
پایبند بودن به این طرز فکر سطحی, دقیقا این را القا می کند که تحصیلات و مدرکمان به درد خودمان می خورد و عملا با یک فرد بی سواد هیچ فرقی نداریم.
والسلام!
پ.ن: به تنی چند از دوستانی که عمومی و خصوصی پرسیده اند که:
آیا این کسی که با اسم "آنا" کامنت می گذارد من هستم؟
نخیر من نیستم :|