-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

بیا تا برویم....

چهارشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۷ ق.ظ

تنها بودم.

باران نم نمک می آمد و کسی داشت شیر کاکائوی گرم پخش می کرد.

داشتم از لابلای جمعیت سرک می کشیدم بلکه بتوانم تعزیه را ببینم,

تازه به صفوف جلو راه پیدا کرده بودم که گوشی ام زنگ خورد.

یکی از دوست داشتنی ترین دوستانم بود و پیشنهاد کرد برای مراسم به فلان جا برویم و من گفتم نه.

 و از او خواستم که بیاید اینجا را ببیند وگرنه از کفش می رود.



ظهرهای عاشورا محله ی ما معرکه است.

از آنجا که این محل تقریبا سنتی محسوب می شود, ظهرهای عاشورا سر و ته خیابان های اصلی را می بندند و هفت دسته از هفت مسجد بزرگ محل, راهی امامزاده می شوند و هرکدامشان مراسم مربوط به خودشان را اجرا می کنند که معمولا هر سال یک تعزیه هم در برنامه شان هست.

البته خود کوچه ی امامزاده بسیار باریک است و دنبال کردن دسته ها تقریبا غیر ممکن, مگر اینکه قبل یا بعد از رسیدن دسته ها, آدم خودش را به جمعیت روبروی امامزاده برساند تا بتواند تعزیه را تماشا کند.


این کار را دوست دارم.
گشتن در خیابانها در روزهای خاص و مناسبتی را.

روزها و شبهای عید یا عزاداری, یا هر مناسبت دیگری انگار زندگی در رگهای شهر جاری می شود و یک چهره ی دیگر پیدا می کند,

چراغانی ها و پرچم ها, آدمهایی که نذری می دهند, آنهایی که نذری می گیرند یا تلاش می کنند که بگیرند, آنهایی که می گیرند و باز می روند ته صف, صداهایی که پخش می شود, آدمهایی که زمزمه اش می کنند, مسجدها و حسینیه هایی که درشان پر از جنب و جوش است و تمام اتفاقاتی که فقط در مناسبت ها می شود در خیابانها دید.


به اعتقاد این آدمها کاری ندارم, هر کسی هر چیزی هست و هر اعتقادی که دارد به خودش مربوط است و خدای خودش.

اما واقعا  این جنب و جوشها را دوست دارم.

دوست دارم تماشایشان کنم و گاهی عکسی بگیرم و اگر بتوانم و از دستم بر بیاید به کسی کمک کنم,

و از حس خوب ناشی از آن لذت ببرم.



امیدوارم امسال هم تا رسیدن عاشورا, 

پای عزیزم دوباره به روزهای اوجش برگردد و خوب شود, و دوباره من باشم و دوربین عکاسی و کتانی توسی و صدای طبل ها و سنج ها که انگار می دوند درون آدم را به لرزه می اندازند و مردم در جنب و جوش,

مردمی که هرکدامشان به یک دلیل خاص خودشان در مراسم شرکت می کنند.

فقط باید در این روز و روزها پشت فرمان نشستن را فاکتور گرفت وگرنه...



اما خودمانیم ها,

این مراسم ها را از هر زاویه ای, با هر اعتقاد و دین و مسلکی که ببینیم "زیباست"

 

  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۸)

  • جهادعاشورایی
  • سلام .
    وبلاگ شما از برچسبAshura خالیه ...
    حیفه وبلاگ به این خوبی تو جهادعاشورایی شرکت نکنه ...
    منتظر حضور تصاویر وبلاگ شما در نتایج برتر گوگل هستیم ....
    یاری کنید جهادعاشورایی رو در فضای مجازی ...
    حتما  به بخش های مختلف وبلاگ ما رجوع کنید و نحوه فعالیت وبلاگ نویسان و نحوه بازدید کردن از تصاویر عاشورا رو ببینید ...
    ما  و تمام وبلاگ های لینکستان ما آماده تبادل لینک با شماهستند.

    پاسخ:
    این پست وجهه ی مذهبی نداره :)

    یک اتفاق اجتماعی رو تعریف کردم
    مامان و بابای من آدم های مذهبی هستن اما ازون جایی که اعتقادی به این جور مراسم ندارن هیچ وقت من از نزدیک شاهدش نبودم تا این که دانشجو شدم و به شهر دیگه ای رفتم و حتی با یک نگاه توریستی هم کلی از مراسم لذت بردم
    پاسخ:
    کلا همه جای دنیا مراسم های سنتی قشنگن.
    اینکه یه عالمه آدم بیان یه دست بشن یه مراسم رو اجرا کنن.

    البته اگر افراطی گری های یه سریا مثه قربانی کردن آدم تو بعضی کشورا و قمه زنی هارو ایگنور کنیم.
    پس منتظر عکساى ظهر عاشورا میمونم :-) 
    پاسخ:
    دوربینم ترکیده فک نکنم امسال بتونم عکس بگیرم :(

    اینا مال دو سال پیشه :)
  • وقایع نگار
  • هر مناسبتی حال و هوای خودشو داره 
    منم بدم نمیاد از گشتای شب تو این موقع 
    پاسخ:
    اوهوم :)
    :(((((((((((((((( ذلم داره میمیره از تنگی
    پاسخ:
    عزیزکم :(
  • آواز در باد
  • منم اینطور گردش ها رو دوس دارم،  روزای عاشورا خودم تنهایی میرم می گردم و تماشا می کنم. 
    پاسخ:
    :)
    عزای محله های قدیمی و شهرای مذهبی رو واقعا دوس دارم
    ولی هیچ ارتباطی نتونستم با عزاداری مردم خیابون و شهرم بر قرار کنم متاسفانه
    پاسخ:
    تو محله های قدیمی و اصیل عزاداریا خیییلی قشنگه.

    محله ی قبلی مون اصلا ازین خبرا نبود, هیچ مناسبتی رو نمی فهمیدیم اومدن و رفتنشو.
    کلا تو خونه هاشون بودن ملت :-/
    به ندرت شاید یکی دوتا میومدن, اونم همینجوری که تو میگی, نمی شد باهاشون ارتباط برقرار کرد انگار روح ندارن
    احیانا شما ترک نیستی؟؟
    پاسخ:
    خودم که نه اما چندین نسل قبلم چرا :))

    چطور؟

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">