-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

بگذار همه‌چیز را دوبار به یاد بیاوریم

اسم سرخپوستی

سکانس

داستانهای خیابان وانیلا

آموزشی

ترجمه

اعترافات

tribute

فتوشاپ

قومیت گرایی

از افسانه ها

امبینت اکلوژن

چیزهای کوچک

note to self

بایگانی
پیوندها

پست پیامکی

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ب.ظ
نمیدانم اینکه چند روز است مطلقا به اینترنت دسترسی ندارم
اتفاق خوبی است یا نه،
اما تقریبا خیلی دارد خوش میگذرد و درحال حاضر در یک کلبه ی روستایی وسط جنگل، یک جانور عقرب شکل دارد جلوی چشمانم رژه میرود و من نمیدانم از ترس بمیرم یا از خوشحالی.
بهرحال امیدوارم تا چندهفته اینده زنده بمانم و تجربیات جدیدم را نشانتان
  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۱۷)

  • ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۵
  • Haa Med
    • ای کاش جای شما بودم.
    پاسخ:
    منم الان که برگشتم تهران دلم می خواد جای اون موقه م بودم :)
  • ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۰
  • آلبرت کبیر
    • ترورت نکنن :|
    پاسخ:
    کی :-/
  • ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۵
  • مگهان
    • دلم خواست الان یه همچین جاایی باشم... 
    بسیاااار زیاد لذت ببر دختر خوب ؛) 
    پاسخ:
    اتفاقاا از شهر شما هم گذشتیم و بسیاااااااااااااار یادت بودم :)

    چشم :)
  • ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۷
  • مترسک ‌‌
    • عقرب؟ :| از تنها حیوونی که عینهو اون بزرگوار (!) می‌ترسم همین عقربه :|
    پاسخ:
    خرچنگ بود البته :|

    بنده باید یه دور دیگه علوم راهنمایی رو دوره کنم :|
  • ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۰۹
  • فاطیما کیان
    • همیشه خوش باشی اناهیتا جانم :)
    پاسخ:
    ممنونم
    شما هم نیز :)
  • ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۳۴
  • دِلا
    • اتفاقِ فوقِ خوبیست بی اینترنتی.

    خوش بگذره. (:
    پاسخ:
    دقیقا گاهی اوقات چیزیه ک آدم بهش نیاز داره
  • ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۴
  • ناصر .
    • از ترس بمیری یا از خوشحالی! :)))))))))))
    پاسخ:
    آخه اونجا خیییییییییلی رویایی بود...
    ولی جونوراش :|
  • ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۵
  • parisa .A
    • :)
    هو فان:)
    پاسخ:
    مرسیییی
  • ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۲۱
  • پدرام یراقچی
    • خخخخخخخخخ
    بسلامتی هرجا هستی خوش بگزره و از زیبایی ها لذت ببر
    پاسخ:
    ممنون :)
  • ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۰۹
  • آویشن
    • همیشه به شادی و گردش :دی
     من میمیرم برای جاهای این مدلی، بدجوری هوس ییلاق زده به سرم.
    پاسخ:
    ممنون شما هم نیز :)

    تو که خودت بچه ی شمالی :| ما که وسط اینهمه شلوغی و هوای کثیف و امثالهم غوطه وریم هوس اینچیزارو میکنیم :))
  • ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۲۰
  • ماهی قرمز
    • چه هیجان انگیز بوده اونموقع :))
    پاسخ:
    الان بنظر هیجان انگیز میاد اما تو موقعیتش خیلی ترسه ناک بود :-/
  • ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۲۰
  • جلبک خاتون

    • به به :))))
    خوش گذشته حسابی نه؟
    من عقرب دوست دارم:)))))))))))))))))))
  • ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۷
  • آواز در باد
    • خوش بگذره 
  • ۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۴:۲۶
  • آویشن
    • درسته ولی خب الان تو شهرم و فرصت ییلاق رفتن و ندارم به خاط شغل خواهرم.
    تازه رشت برعکس بقیه شهرای گیلان میزان فضای سبزش کمتره و هواشم گرم تر.منم که بچه ی یه شهر کوهستانی بیشتر اینجا دلم میگیره.
    پاسخ:
    راس می گی :)

    اونجاهایی از شمال که کوهستانی تره رو منم بیشتر دوس دارم. پر از مه...
    البته زمستونا واسشون خیلی سخت می شه زندگی
  • ۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۷:۱۲
  • خارج ازچارچوب
    • چقدر خوب!
    عکس بذارید حتما لطفا.
    پاسخ:
    میخام سفرنامه اینا بذارم هی وقت نمی شه :))
  • ۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۵۹
  • آوو کادو
    • :-))
    پاسخ:
    :)
  • ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۵
  • آقا الیاس

    • صد البته اتفاق بسیار خوب و لذت بخشیه
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم