تعقیبـ....
این روزها خیلی زیاد خواب می بینم که ماشین را برداشته ام و رفته ام توی خیابان ها و اتوبانها برای خودم چرخیده ام یا رفته ام یک جای مشخصی.
البته استرس نداشتن گواهینامه تمام راه با من بوده و در آخر هم یا ماشین را برده اند یا وقتی من درش نبودم کسی با تمام سرعت ماشینش را به آن کوبانده یا یک شهاب سنگ آسمانی رویش پرت شده و خلاصه یک بلایی سرش آمده.
اما هیچوقت تصادف نکردم یا اتفاق دیگری که من درش مقصر بوده باشم.
اتفاقا رانندگی ام هم بسیار خوب بوده و از آن لذت بردم.
دیشب هم خواب دیدم دارم با سرعت ولی با آرامش محض در یک اتوبان خالی می روم و آهنگ fake lights in the sky به طور واضح پخش می شد...
و صبح که بیدار شدم دلم خواست واقعا رانندگی کنم.
از ته دل. و حتی بدون ذره ای ترس از اینکه 5 سالی می شود که پشت فرمان ننشسته ام و همه چیز در مورد رانندگی را فراموش کرده ام.
خوابم و خوابهایم را برای بابا تعریف کردم و گفتم الان واقعا دلم رانندگی می خواهد, و اینکه همین الان با هم برویم و کمی تمرین کنم.
و دوست دارم به زودی دنبال کارهایش را بگیرم و حداقل توی خواب دیگر استرس گواهینامه نداشته باشم.
در تمام این مدت بابا با چشمان متعجب و دهان باز به من نگاه می کرد. و بعد که حرفهایم تمام شد با حالتی شبیه علامت تعجب گفت رانندگی؟
گفتم اوهوم. و باز با لحنی که ته ش کمی خوشحالی داشت گفت رانندگی؟
و بعد انگار که چیزی یادش آمده باشد گفت که ماشینها اتومات هستند و ماشینی که در آموزشگاه با آن تمرین می کنند و امتحان می دهند کلاج دنده ای, و بهتر است که قبل از امتحان دادنم پشت ماشین اتومات نشینم.
دلم می خواست این را نگوید.
دلم می خواست برای اولین بار بدون اما و اگر قبول می کرد یا که می گفت نه. فقط نه.
می دانم خیلی احمقانه به نظر می رسد, اما گاهی اوقات وقتی یک نفر می گوید نه, و بعد برای نه گفتنش توضیح می دهد و بعد به توضیحاتش تبصره و اینها اضافه می کند به شدت عصبانی می شوم.
آن "نه" خالی و فقط اشاره ی کوچکی به دلیلش بیشتر راضی ام می کند. حتی دوست دارم وقتی یک نفر دلش نمی خواهد یک کاری را انجام بدهد مستقیما این را بگوید.
از توجیهات و توضیحات متنفرم....
- ۹۴/۰۵/۲۱
وا؟ :))