-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

no face،no name، no number

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ب.ظ

کتابی می خوانم که اسم شخصیت اصلی اش آندره آ است,

کتاب مزخرفی است, اما دوست دارم بدانم آخرش چه می شود.


آندره آ ی داستان من را شدیدا یاد دختری می اندازد که در ال پی با هم همتیمی بودیم.

با اینکه هم سن من بود اما کمی خشک و مغرور می زد و اسمش را همیشه با حروف بزرگ و با فاصله می نوشت. اینطوری: A N D R E A

البته واقعا خشک و مغرور نبود, فقط یک حالت حکمفرمایی و بی تفاوتی در رفتارهایش بود که آزار دهنده نبود, اما دوستانه هم نبود.

از آن دسته آدمها که بودنشان در جوار آدم هیچ ضرر و منقعتی ندارد, تا جایی که باهاشان صمیمی بشوی یا در بیوفتی..

گاهی اوقات بعضی دوستی ها و آشنایی ها باید در حدی باشد که فقط لبخند بزنند و جواب سلام همدیگر را  بدهند. وقتی طرف را بیشتر می شناسی اتفاقات خوبی نمیوفتد.


نمی دانم چرا اصلا دلم برایش تنگ نشده.

وقتی دلم باید برای کسی تنگ بشود و نمی شود احساس گناه می کنم.

احساس سنگ بودن. 

دوست دارم دلم برای تک تک کسانی که می شناسم تنگ بشود گاهی.

مهم نیست که دلتنگی یکطرفه باشد و آنها هیچوقت دلشان تنگ نشود. یا که اصلا من را یادشان رفته باشد.


آدم هایی که می شناسم یا زمانی می شناختم بخواهی نخواهی جزو خاطرات منند,

و باید گاهی دلتنگشان شد..


  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۸)

  • ایمان ایکس نرم افزار
  • خب مثل من باش!
    اگه میخوای ببینی چی میشه
    اول برو آخر را بخون! عجب پارادوکس قوی!!!
    پاسخ:
    :|
    من هیچوقت سر هیچ داستانی همچین بلای زشتی رو نمی ارم
  • مهران نجفی
  • گاهی اوقات بعضی دوستی ها و آشنایی ها باید در حدی باشد که فقط لبخند بزنند و جواب سلام همدیگر را  بدهند. وگرنه اتفاقات خوبی نمیوفتد.
    نو فیس نو نیم نو نامبر :))
    افتاد تو دهنم حالا چطوری از ذهنم خارجش کنم! خدا بگم چیکارت نکنه !
    حالا تا صبح توی ذهنم مدرن تاکینگ می خونه :))
    ینی تصور کن الانarchive داره numb رو می خونه من تو ذهنم دارم میخونم بیبی آی ویل لاو یو  اوری نایت اند دی :))

    پاسخ:
    :)))

    اونزمان ک این مد شده بود من دبستان اینا بودم, بعد بچه ها هی میخواستن بخوننش بعد اینگیلیسی بلد نبودن,
    یه آواهای نا مفهومی ایجاد می کردن  مثلا دارن شعره رو می خونن :)))


  • ماهان هاشمی
  • ما به نظر من هیچ بایدی در کار نیست‏!
    پاسخ:
    نمی دونم...
    ولی گاهی وقتا هرچی هم تلاش کنی واسه بعضیا نمیشه دلتنگ شد..
    پاسخ:
    خیلی تلخه..
    از این مدل آدما 2 مورد تا حالا داشتم از هر دوتاشونم الان چند ساله بی‌خبرم، شماره‌های جدیدشونم ندارم...
    پاسخ:
    من زیاد داشتم..

  • مهران مهرگردون
  • و انسان چیزی نیست جز خاطرات!
  • فانتالیزا هویجوریان
  • چطوری برای آدمی یخی دل تنگی بکنم آخه؟!
    پاسخ:
    نه حالا مردن از دلتنگی..
     یاداوریش فقط..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">