گینس را نبینید..
تصورش را بکنید شخصی مثل آقای محسن تنابنده که بازی های درخشانی مثل سنگ اول و استشهادی برای خدا یا فیلم های طنز خوبی مثل سن پترزبورگ را در کانامه اش دارد برود یک فیلمی بسازد که درش انواع و اقسام شوخی های سخیف و زیر شکمی و مسخره جمع آوری شده و یک عدد رضا عطاران که از قضا او هم بازیگر شناخته شده ای است برود در این فیلم با او همبازی بشود...
آدم همان پنج دقیقه ی اول فیلم متوجه می شود که با چه نوع فیلمی طرف است, فقط بخاطر پول بلیطی که پیاده شده سر جایش می نشیند شاید اوضاع بهتر بشود.
که بهتر که هیچ, بدتر هم می شود..
بعد به این فکر می کند که تنها در سالنی نشسته که عده ی زیادی آن را ترک کرده اند و آنهایی که مانده اند یکسری هاشان که اصلا برای تماشای فیلم نیامده اند و بقیه هم که دارند به این شوخی های زشت به این بلندی می خندند چه مدل آدمهایی باید باشند..
پس او هم سالن را ترک گفته و ترجیح می دهد به دیوار روبرو زل بزند, تا تماشای همچین فیلمی ....
و خودش را فحش بدهد که چرا با وجود اینهمه نظر منفی روی یک فیلم, باز هم اصرار به دیدنش داشته.
و بعد به این فکر کند که خندیدن به چه قیمتی؟ آزار و اذیت یک حیوان بخت برگشته به چه قیمتی؟ و توهین به شعور مخاطب تا چه حد؟؟؟
بنظرم اگر یک روزی همان شتر مرغ برود و فیلم بسازد احتمالا از این بهتر می شود... هوف...
فکر می کنم آقای تنابنده یک عذر خواهی بزرگ به مردم بدهکار است...
به احتمال زیاد انقدر با شتر مرغ ها سر و کله زده اند که مخاطب واقعی را یادشان رفته...
- ۹۴/۰۵/۰۴