Neighbor from hell
همسایه ی عزیزی داریم که دختری دارد, و ما درین سه سال تابحال دخترک را از نزدیک زیارت نکردیم,
اما به جرات می توان گفت که نامبرده سلیقه ی موسیقیایی بسیار بسیار مزخرفی دارد.
بعد از ظهر ها که پایش به خانه می رسد, می رود سراغ استریوی بخت برگشته و گلچین آهنگهای مرخرف از خواننده های کلمتریخ را با ولوم صد پلی می کند و همسایگان بی نوا که از قضا ما هم جزوشان هستیم باید ساعتها ترکیبی از ناله و افکتهای صوتی را تحمل کنند.
از همین آهنگهایی که یک نفر با صدای لوله پولیکا می فرماید ارنجمنت بای فلانی و بعد از آن یک صدای دوبس دوبسی مستتع می شود و بعد یک نفر درش می نالد از بی وفایی عشقش...
من خیلی تلاش کردم که بفهمم چرا و اینکه چه اتفاقی ممکن است در یک آدم بیوفتد که به این نوع موسیقی علاقه داشته باشد که نه تنها هیچ نوع جذابیتی ندارد بلکه حال آدم را از چیزی که هست بدتر می کند. و اینکه آن طرف چه فکری پیش خودش می کند که علاوه بر چسباندن ولوم به سقف, گزینه ی ریپیت را هم استاد می کند و گاهی اوقات هم حس بیانسه گی پیدا می کند و صدایش را ول می دهد وسط آهنگ...
خب این اصلا بد نیست که آدم دلش بخواهد آهنگ گوش کند و با آهنگ بخواند.
من خودم یک آرشیو آهنگ دارم اوف. گیگ ها آهنگ حتی.
اما خب شاید ملت نخواهد آهنگ های من بهشان تحمیل بشود. شاید خسته و کوفته از سرکار آمده باشند و دلشان بخواهد بخوابند. شاید مشغول درس خواندن یا هرکار تمرکزی دیگر باشند.
آیا؛ ما باید بیشعور باشیم؟
+عنوان اسم یک بازی کامپیوتری خیلی باحال است که یک زمان موتادش بودم :دی
حالا همسایه ی بخت برگشته ی ما درین حد وحشتناک نیست, ولی خب ;)
- ۹۴/۰۴/۲۰