به خدای ناشناخته | جان اشتاین بک
پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۶ ب.ظ
*...وقتی آنجا نشستم به درون صخره رفتم. نهر کوچک از من جاری بود و من صخره بودم و صخره... من بود, نمی دانم.. صخره قوی ترین و عزیزترین چیز دنیا بود...
*"خوانیتو, گوش کن. ابتدا این زمین بود. بعد من آمدم تا زمین را تماشا کنم. حالا زمین تقریبا مرده است. فقط من و این صخره باقی مانده ایم. من زمین هستم "
- ۹۳/۰۴/۱۲