شما را نمی دانم, اما من شخصا تابحال کسی را ندیدم که در اثر "دیدن فوتبال" مرده باشد.
مواردی از قبیل انفجار بمب در استادیوم, تیر اندازی به هواداران, عملی کردن تهدید هوادار یا هواداران یک تیم و اعمال آن بر هوادار یا هواداران تیم رقیب در قالب پاپیون کردن خشتک افراد مذبور روی سرشان, حواله شدن لگد دربازه بان برفرق سر یک بازیکن مادر مرده, و اتفاقاتی از این دست شاید امکان به وقوع پیوستنشان زیاد و حتی خیلی زیاد باشد و بنابر سایتها و روزنامه های ورزشی , هوادار و بازیکن واقعی فوتبال, کسی است که در این راه زخمها چشیده و کتک ها خورده باشد.
اما فکر می کنم برای یک نفر که روی مبل راحتی خانه اش ولو گردیده و به اتفاق سایر اعضای خانواده پسته می شکند و نیم نگاهی هم به فوتبال می اندازد "مرگ در اثر فوتبال" توجیحی نداشته باشد.
ولی خب از آنجایی که به قول آدیداس هیچ چیز غیر ممکن است, حتی مرگ بر اثر گدازه های آتشفشانی یا بر اثر برخورد با یک اَبَر آیسبرگ (کوه یخی) هم از درصدی از امکان برخوردار هستند, چه برسد به تماشای فوتبال که آنقدر هیجانی و پر حاشیه است و ممکن است در طی اش هرنوع اتفاقی بیوفتد.
مخصوصا اگر بازی استقلال پرسپولیس باشد و در یک لحظه ی فوق هیجانی, تمام اعضای خانواده بدون هماهنگی قبلی باهم قیام کنند و پای یک نفر بخورد به لیوان چای آن یکی, و یک نفر دیگر که علاوه براینکه هیجان فوتبال برش مستولی گردیده شاهد شکل گیری این فاجعه هم بوده, و قبل از وقوع و در طی اش خواسته باشد که هشدار بدهد اما یک پسته ی ناتو کرمش بگیرد و بپرد در گلوی نفر سوم.
اگر احوالات نفر سوم را جویا باشید, هنوز زنده است.
اما تا اطلاع ثانوی فقط تصویر و حرکت دارد، و مجاری صدا-هوا-غذا یش در اثر سرفه های مداوم تخریب و فعلا مسدود می باشد.
البته شخص مذکور با تمام این مشکلات, درحال به جا آوردن سجده ی شکر است چون عاقبت این قضیه می توانست خیلی بدتر باشد, آنچنان که داییِ فیلم "یه حبه قند" به همان روش بالا به دیار باقی شتافت و موجب شکل گیری باقی داستان _که احتمالا خودتان در جریان کامل هستید و اگر نیستید بروید در جریان بشوید_ شد.
خب دیگر. شخص نگارنده برود مجهز شود جهت اعمال شامپو فرش بروی صحنه ی جرم, تا بیشتر از این گند همه چیز در نیامده و کل خانه پر از بوی فرش چایی ای و نمدار نشده. صدا که نداریم, پا نداریم, دستمان هم به زودی در اثر سابش فرش مرخص می شود و ظاهرا باید کم کم به این فکر باشیم که بدهیم اصغر یک فیلم از روی مصیبت کشیدنمان بسازد, بلکه اسکاری, زرشکی, توپ طلایی چیزی بگیرد و دل جماعتی را شاد کند.
بلی.
آرزوی ما شاد شدن دل هموطنان است و بس.
اگر روزگار چشم دیدن داشته باشد ولی.