-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

مظلوم

سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۰ ب.ظ

متاسفانه این روزها، اعتقادات قربانی خیلی چیزها شده اند.

مثلا یک کسی را تصور کنید که دلش می خواهد چادر را به عنوان پوشش انتخاب کند، اما فارغ از بحث پوشش درگیر یک سری مسائل دیگر هم می شود.

توی صف نانوایی خانمی به او می گوید شما که تمام اموال مملکت را خورده اید و برده اید، مگر توی صف هم می ایستید؟

توی اتوبوس یک نفر برایش تعریف می کند که برادرش اخراج شده و با سه تا بچه بیکار است و اگر دستش می رسد کاری برایش جور کند. توی مترو توسط یک گروه دختر جوان تحقیر می شود و اگر صندلی گیرش بیاید همه انتظار دارند که جایشان را به آنها بدهد.

و اگر کتاب غیر دینی یا مثلا داستان دستش بگیرد حتما یک نفر پیدا می شود که بپرسد مگر شما هم از این کتابها می خوانید؟ 

مگر شما هم مهمانی می روید؟ مگر شما هم باشگاه می روید؟ مگر شما هم مانتوی قشنگ می پوشید؟ مگر شما هم حق زندگی دارید اصلا؟ 

و در مقابل مسئول فلان اداره ی دولتی را تصور کنید که می خواهد کارمند بگیرد، 

دستور ایشان خطاب به منشی: اگه چادری بود همینجا قبولش کن و اگه موهاش بیرون بود و آرایش داشت یا بفرستش قسمت های کم تردد تر یا یه شعبه ی دیگه.

انگار که این فرمت ظاهری یک برچسب است و اگر کسی اینطور باشد یعنی دختر پیغمبر است و شب و روز مشغول نماز و دعا و حق انجام هیچ کار دیگری را ندارد.

البته این مورد چادر یک مثال بود، خیلی از خانم های چادری هم هستند که صرفا چون یک نفر از چادر استفاده نمی کند به او برچسب های بدتری می زنند و به نظرشان خیلی عجیب است که یک دختر مانتویی به مسجد برود یا روزه بگیرد.


نتیجه می شود دختری که از در خانه بیرون می آید و چادرش را داخل کیف مچاله می کند و موقع برگشتن دوباره دم در سر میکند، یا آدمهایی که در شبکات اجتماعی شان عکس بی حجاب می گذارند اما برای تصاحب فلان منسب، با کلیپس و آرایش چادر سرشان می کشند.  

و همین داستان باز در مورد "ریش" آقایان اتفاق می افتد.


به نظر شخص من، اگر ما یاد بگیریم که دیگران را بر حسب ظاهرشان طبقه بندی و قضاوت نکنیم، به آنهایی که هنوز سردرگمند و فاز واقعی خودشان را نمی دانند کمک می کنیم که بتوانند خود واقعی شان را پیدا کنند و از تناقض و دوگانگی نجات پیدا کنند.

و همین تناقض، ریشه ی خیلی از دشمنی های بین آدمهای جامعه است. همین است که آدمها همدیگر را دوست ندارند و برای هم مهم نیستند، و از هر فرصتی استفاده می کنند برای سو استفاده از همدیگر برای گرفتن چیزی که فکر می کنند حقشان است.

همین تلخی ها..

آدم ها به ظاهر همدیگر نگاه میکنند و اعتقاداتشان، لحن حرف زدنشان، رفتار کردنشان و در مواردی اسمشان در مقابل او تغییر می کند...




پ.ن:: مواردی که راجب خانم ها نام بردم را شخصا شاهد تک تکشان بوده ام. 

نه اینکه همه برای یک نفر اتفاق افتاده باشد، اما این رفتارهایی است که متاسفانه در مکانهای عمومی کم نیستند..
  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۲۶)

  • وال کوهان دار
  • این شکل از قضاوت جزیی از فرهنگ ما شده
    پاسخ:
    جالبه ک هیچکس هم دوس نداره قضاوت شه اما قضاوت می کنه
  • صبا مهدوی
  • از همین ها که اگر یه آدم موفق ببینند سعی می کنند پشت پاش کنند..به این جرم که حالا که موفقه حتما حق صدتا آدم شکست خورده را بالا کشیده!
    فکر کنم تمرین می خواد و دقت کنیم به استدلال های پشت رفتارهامون و تا اونجایی که توانش را داریم سعی کنیم از رفتارهای ناشی از قضاوت های بی سند بپرهیزیم کلی تنش های بی پایه زندگیمون هم کم میشه اعصابمون هم راحتتره میتونیم وقتمون را برای کارهای با ارزش تر از کینه و دشمنی بزاریم
    پاسخ:
    و هرکی که پولداره حتما کلاهبرداری کرده :|

    +واقعا..
  • .: جیرجیرک :.
  • همین اواخر توی وبلاگی از دوستان خواندم که در مورد یک رنگی نوشته بود. اینکه آدم ها تکلیفشان را معلوم کنند و بمانند سر چادری یا مانتویی با هر تیپ بودنشان. نه اینکه صبح یک جور و عصر یک جور. من با این نظر موافقم اما واقعیت جامعه طوری ست که گاهی حتی اگر آدم ها هم بخواهند، شرایط اجازه ی یک رنگی را نمی دهد. نه برای منفعت طلبی که صرفا برای راحت بودن و زیر سوال نرفتن. یک جاهایی فرد احساس می کند که بهتر است پوشش بیشتری داشته باشد تا بتواند بی مزاحمت روال عادی کاری-تحصیلی و ... را طی کند. یک جاهایی هم کاملا بحث آزادی عمل و انتخاب شخصی ست و می شود خودِ واقعی بود. شخصا این تفاوت ها را دو رنگی نمی دانم. البته تفاوتی که در یک استایل اتفاق می افتد نه تغییر رویه دادن از چادری به سوپرمدل شدن. 
    پاسخ:
    اتفاقا من هم بعد خوندن همون پست اینو نوشتم.

    اینکه رفتار آدما بر حسب پوشش ما باهامون تغییر میکنه باعث می شه که بعضی اوقات شدیدا احساس بدی داشته باشیم توی یه جمعی.
    با هر روشی که میشه کنایه بخوریم و قضاوت بشیم و زیر سوال بریم.
    و حتی گاهی وقتا این زیر سوال رفتنه از شخص فراتر میره و مثلا خانواده ش هم زیر سوال میرن، متاسفانه بعضی از چیزا گاهی خیلی فراتر از خود آدما و اعتقاداتشونه..
    دیگه حرفات اونقدر کامل بود که فقط میتونم بگم خوب بیان کردی و منم همیناست نظرم.یعنی حرفای منم هست آنا.
    پاسخ:
    ممنون :)
    حرفای تلخیه..
  • ابراهیم ...
  • متاسفانه بیشتر  مردم علی رغم ادعاهایی که دارند ، از لحاظ رفتار و اخلاق و فرهنگ هنوز رشد نکردند. دروغ ، کلاهبرداری، قضاوت در مورد دیگران ، دخالت توی زندگی دیگران و ... که هر روز هم بیشتر شاهدش هستیم
    پاسخ:
    بنظرم ریشه ش همون مهم نبودنه و دوست نداشتنه س...
  • آرزوهای نجیب (:
  • الان خب یه مدل دیگه قضاوت شد. من از اون آدمهایی هستم که یوقتایی چادر می زنم یه وقت هایی نه! نه برای اینکه کارم راه بیفته نه! فقط یوقتایی دلم برای چادر تنگ میشه و دلم می خواد بپوشم و یوقتایی هم چون خسته ام نمی پوشم! اما همیشه حجابم کامل هست. حتی وقتی چادر نمی پوشم توی پوشش بیشتر رعایت می کنم، که حتما مانتو بلند باشه و یه سری مسائل دیگه! 
    من وقتی اون پست مذکور رو خوندم، از خودم پرسیدم یعنی من واسه منفعت دارم این کار رو می کنم؟ دیدم هیچ منفعتی برای من توش نیست الا اینکه دلم می خواد اون چیزی رو بپوشم که دلم می خواد؛ مثل اینه که یکی بپرسه تو چرا هم مانتو مشکی می پوشی و هم مثلا صورتی؟ چادر یه نوع پوشش هست فقط کامل تر از بقیه پوشش هاست، پس دلیلی نداره بگیم چرا یه روز مانتو می پوشی یه روز چادر؟ اگر طرف حجابش کامل باشه پس کلا صورت مساله غلطه و این خودش یه جور قضاوته دیگه(:

    پ ن : ولی با کلیات پست شما موافقم، صحبت من درباره پست نیکولا بود (: 
    پاسخ:
    اتفاقا منم گاهی اینکارو می کنم، و اینجا منظورم فارغ از مباحث مذهبی و دلی و اینا بود. 

    حرفم اینه که کسی که بخواد هر حجابی رو انتخاب کنه دغدغه ش صرفا حجاب نخواهد بود. ینی باید تمام برخوردایی که نه با اون آدم، بلکه با اون پوشش میشه رو تحمل کنه. چون برای یه سریا هر پوششی یه نماد شده.
    و آدم وقتی نوجوونایی ک تازه می خوان مسیرشونو انتخاب کنن می بینه واقعا کارشون سخته ..
    چقدر خوب گفتید چقدر موافقم ...

    فقط کاش بتونیم تو عمل هم حواسمون باشه بهش!

    پاسخ:
    کاش..
  • مترسک ‌‌
  • عادت کردیم از روی ظاهر قضاوت کنیم اما واقعاً چرا؟ از کِی به این نتیجه رسیدیم هر کسی که چادریه فلانه و هر کسی که موهاش بیرونه بیساره و هر کسی که ریش داره بهمانه و اونی که صورتشو همیشه سفید نگه می‌داره چیزای دیگه؟ همین موضوعی که شما درباره روزه و نماز و مسجد گفتی رو من به چشم خودم راجع به موسیقی دیدم (چون طبیعتاً یه مذکر زیاد درگیر مسائل مذهبی بین خانوما نیست) که خانومی به صرف چادری بودنش نتونست موسیقی رو پیگیری کنه اما از اون طرف خانوم چادری دیگه‌ای بود که با همون پوشش و همراه پدرش (واقعاً دمش گرم) می‌اومد کلاس و باباش هر جلسه جزئیات پیشرفت دخترش رو از استاد جویا می‌شد؛ کِی قراره بفهمیم که پوشش همون قدری مسأله شخصی و سوال ممنوعیه که علت فلان نقص مادرزاد رو هم نباید پرس‌وجو کرد...
    پاسخ:
    چیزی ک من متوجه نمی شم اینه که سریا با یه نفر که پوششش فرق کنه طوری رفتار می کنن که انگار کلا یه موجود دیگه س :|
    مثلا اینا موجودات آلفا ن اینا موجودات بتا. درینحد دسته بندی ینی
    دقیقا! دیدم که میگما! کلا هر طوری باشی ملت یه چیزی میگن! 
    پاسخ:
    اونکه آره... 
    اما اینچیزا تبدیل به فرهنگ شده انگار :/
    با یلدا شیرازی موافقم 
    هر طوری باشی حرفی برا زدن پیدا میکنن ک ازارت بدن
    پاسخ:
    اونکه اصن بر منکرش لعنت
    آخ منم دلم از یه جمله پره که هی می شنوم از این و اون که نظر می دن راجع به بقیه. اونم نفرت برانگیز ترین جمله ی ممکن هست که یکی می تونه بگه اینه که به قیافه ی یکی بگه زشت. اصن انگار کل پلیدیای درون و بیرون کره ی زمینو یه جا جمع کردن ریختن توی این یه جمله!!! و به تناسبش هم همین قضاوتهای مسخره روی پوشش به هر شکلی.

    یه ویدیو هست نمی دونم دیدیش یا نه. دوربین مخفیه که یه پسره مقنعه ی یه دختر عرب رو از سرش بر می داره توی یکی از شهرای آمریکا. بعد واکنش مردم رو نشون می ده. همه عین اینکه برق گرفته باشدشون می پرن سمت دختره مقنعه ش رو می دن بهش، به پسره هم تهدید می کنن که بره. یه جا پسره برمیگرده می گه it's 100 degress out here
    یه زنه بهش می گه who gives a F***k!
    چرا ملت ما این who gives a f**k رو بلد نیستن. چرا نمی فهمن که به من و تو چه که یه نفر می خواد با چادر زندگی کنه. یا یکی می خواد یهو از ته کله شو بزنه، یا یکی ریش ۳ متری بذاره یا یکی ریش پروفسوری! چون یه جورایی عملا درونمون چیزی برای پرداختن بهش نداریم که ظاهر انقد پررنگ شده برامون
    پاسخ:
    اون ویدئو ه م خیلی دیوونه بازیه دیگه :)) همه مدل این فاااازش چیه عاخه؟؟؟ بودن :))
    100 degrees :))

    +حالا باز پوشش دست خود ادمه ولی واقعا به قیافه چیکار دارن :|

    من بعضی وقتا به خاطر یه رژ لب تنها یه چیزایی پشت سر خودم شنیدم، که اصلا... بیخیال !! آدم از یه جایی به بعد کلا انگار که سِر کننده بهش زده باشن دیگه فقط هی دلش مچاله و مچاله تر میشه و واکنشی نداره بروز بده!
    پاسخ:
    واقعا بیخیال :|
    چه بحث خوبُ جالبی.
    + به نظرم بخشیش مربوط هست به فرهنگُ مردم که شما نوشتیدُ بچه ها هم گفتند. ولی بخش بیشترش مربوط می شه به دولتُ نگاه یا بهتره تا بگم قوانینی که باعث شده تا مردم به ۲ گروه تفکیک بشن. مثلا : چادری ها + مانتویی ها.
    + من خودم برای تمدید گواهینامه  م رفتم بودم پلیس + ۱۰ اونجا ۳ خانم  چادری با لباس انتظامات هم بودن.  یکی از اونا چادرش افتاده بود رُ شونه شُ مقنعه شم ته سرش بود. یعنی اصلا حجاب نداشت اما لباس انتظامیُ پوشیده بود. یعنی داشت از اون لباس نون می خورد در حالی که به حجابی که لازمه پوشیدن اون لباس بود اعتقاد نداشت.
    + یا برای پاسپورت. مجبوری عکسی بگیری که اصلا تو نیستی. مثلا من که اهل حجاب نیستم، مجبورم یک عکس کاملا محجبه بگیرم تا پاسپورتم صادر بشه. خُب این موارد هستُ جزو قوانین کشور شده.
    + بعضی ها حجابُ انتخاب می کننُ بعضی ها نمی کنن. ولی قانون فعلی کشور می گه همه باید حجاب داشته باشن. برای همین این اتفاق می افته. اونایی که حجابُ نمی خوان همه چیزُ از چشم با حجابا می بیننُ اونایی هم که باحجابن تمام فسادهای توی جامعه رُ از چشم بدحجاب ها می بینن. برای همین میانُ سعی می کنن تا در برخوردهایی که شما ذکر کردیدُ خودمم نمونه های خیلی زیادی ازشُ دیدم عقده هاشونُ  سر همدیگه خالی کنند.
    +مثلا من خودم بارها دیدم خانم های با حجاب خیلی بد نگاهم می کنن. یا از بالا به آدم نگاه می کنن من کلا از نگاه های سنگین شون خوشم نمی یاد. ولی خودم درباره زنان با حجاب مخصوصا خانم های مسنی که حجاب دارن اینطوری نیستم برای اینکه یکی از فامیل های خودمم چادری هست. وقتی بهش می گم برش دارُ راحت باش می گه بهش عادت کردم اگه بردارم احساس می کنم لختم. خُب بعضی ها عادت دارنُ بعضی ها هم اعتقاد دارن که قابل درک هست.
    + چقدر خوبه به نوع پوششُ انتخاب پوشش همه دیگه احترام بذاریمُ چند متر پارچه بیشتر یا کمتر معیار سنجشُ قضاوت هامون درباره آدمها نشه.
    + ببخشیدخیلی حرف زدم. آخه خیلی دلم پُر بود. مخصوصا درباره ما که اهل سینما و تئاتریمُ دوست داریم لباسهای نسبتا شاد ترُ رنگی ترُ متفاوت تر بپوشیم همیشه این نگاه های سنگینُ قضاوت های بی جا و نادرست بوده.. : -))
    پاسخ:
    جوری شده که هرکسی هر جوری که هست فک می کنه خودش و هم تیپاش خوبن و بقیه بد، بقیه اومدن کشورشونو گرفتن و دارن حقشونو می خورن. پس ما هم باید به هر نحوی حقمونو ازشون بگیریم و نتیجه ش شده این. ینی از بحث مذهب و اعتقاد هم فراتر رفته و روی اقتصاد هم تاثیر گذاشته حتی.

    در جواب یکی دیگه از دوستان هم گفتم، انگار که هر کدوم برا خودشون یه نژاد جدا باشن، مثلا یه سریا موجودات آلفا باشن یه سریا بتا. و یه پیمان نانوشته ای بینشون باشه که تا جایی ک می تونن گروه مقابل رو اذیت کنن. بعد نژاد پرستی هم که کلا گل سرسبد فرهنگ ایرانیه، هیچی دیگه...

    +بچه های گروه هنر هم گاهی دیگه خیلی ...xD 
    چون خودم جزوشونم و بینشون بودم دارم میگم، بعضیاشون صرفا برای متفاوت بودن یه ظواهر خیلی عجیب غریبی درست می کنن که خب این مدلی تو هر کشوری باشی توجه جلب می کنه فارغ از بحث پوشش :/ اما خب اونا شاید یه نگاه گذرا کنن و اینجووری تو بحر طرف نمیرن.
    ولی راجب رنگها موافقم که وقتی یه سری از رنگا رو می پوشی هرچقدددددر هم پوشیده باشی بازم نگاهای بدی می شه و خب چرا واقعن
  • داداش مهدی
  • آفرین! آفرین!
    پاسخ:
    با دست مشت شده و مدل مرگ بر آمریکا؟ :))
  • می نویسم از خودم
  • درمورد شرکتهای دولتی گفتید یاد شرکتهای خصوصی افتادم که حتی وقتی یه دختر چادری کاملا کوالیفاید باشه، استخدامش نمیکنن. تجربه شخصیمه که میگما :)
    پاسخ:
    اونا یه خانم با ظاهر آراسته! میخوان چون :|
  • ساکن طبقه 40
  • خیلی بحث پیچیده ای میشه : حجاب+ظاهر+فرهنگ ِ برخورد ِ مردم با قضایا.
    هر کدومش یه کتاب.
    اما بنظرم جامعه در حال رشد و تکامله و احتمالا پس از چندی از دست ِ افراد ِ بی فرهنگ ِ بیسواد (اعم از بیحجاب و باحجاب) رها می شه و به نقطه ای میرسه که ظاهر دیگه ملاک قضاوت نیست...
    پاسخ:
    اره دقیقا هرکدومش یه کتابه

    +من واقعا فک نمی کنم تا صدسال دیگه هم همچین اتفاقی بیوفته :| اتفاقا داره تبدیل میشه به جامعه ای که همه ادعای سواد و شعور دارن ولی...
    سلام
    یکم بدبینانه بود
    فکر میکنم حداقل من دیگه دور و برم از اینا خیلی کمتر دیدم و فکرمیکنم داریم به سمت خوبی میریم ... پذیرش عقاید همدیگه
    گرچه کماکان از این رفتارها بازهم هست... تو هرشهری هم که باشیم
    پاسخ:
    اینها همه واقعیت بود، چیزهایی که با چشمای خودم دیدم متاسفانه، و نقلشون کردم

    +شخصا هربار خواستم به خودم تلقین کنم ک اینجور رفتارا بیشتر مال نسلای گذشته بوده و فلان،یه موردی میبینم ک باعث میشه حرفم رو پس بگیرم :/ خب نسبت به دوره های قبل خب مسلما یه پیشرفتایی داشتیم. اما خیلی کند..
    من قضاوت نمیکنم . به کسی هم کاری ندارم. سرم تو زندگیه خودمه.
    مثه من باشید :D
    ولی جدی سوالی که برام هست که شاید خیلی ربطی به این بحث نداره ,

    چرا واقعا چادر می پوشید/می پوشند ؟؟؟
    پاسخ:
    این کیو عه.
    کیو سرش به کار خودشه و فضولی نمیکنه.
    مثه کیو باشید

    +اونجوری حال میکنن دیگه یحتمل
    یکی میگفت ما داریم تو این اوضاع شک و ظاهرسازی و قضاوت از روی ظاهرو... غرق میشیم.
    من گفتم خیلی ساله غرق شدیم، شاید هنوز دماغمون بیرونه که زنده ایم! باید تلاش کنیم که خودمونو و چند نفر دیگه رو بکشیم بیرون. بیرون از این مرداب هرچی دستگیر بیشتری باشه، راه نجات بهتره
    پاسخ:
    کاش یه روزی بیاد که هر کسی از "همه نظر" جای خودش باشه تو زندگی. جای واقعی خودش..
    دیگه انقدر سردرگمی نداشته باشیم تو همه چی. حتی تو سیاست..
    be like Bill :))
    سوالم بیشتر از رو کنجکاوی بود که فلسفه پشتش چیه تو قرن 21 واسه یه دختر..؟
    نقطه نظر خودت میتونه شروع خوبی باشه چون فک کنم گفتی گاهی اینکارو میکنی؟؟
    البته اگر مایلی چون این مسئله کاملا پرایویسی یک شخص هست..
    من حقیقتش آخرین چیزی که حوالی این مسئله بود به یاد دارم اون خانومس که بنده خدا کلی ترند شد و مسخرش کردن (دابسمش و اینا..) که میگفت ثابت شده از چشم آقایون اشعه ای میاد که برای پوست زن مضره :D


    +می بینم کــــــه 7روز استریک رو زدی تو گوشش و از خجالت ترکی هم داری در میای :D
    پاسخ:
    اون خانومه واقعا حرف خنده داری زد -_-

    برای شخص من اینطوریه که گاهی دلم می خواد اینکارو بکنم. صرفا دلم می خواد.
    و البته یه جاهایی هم هست که بهتره آدم اینکارو بکنه. مثلا محیطش خیلی مردونه س و ممکنه خییلی اذیت بشه از نظر تیکه خوردن و از نظر تعرض فیزیکی... و خیلی موارد دیگه.
    این چیزا رو نمی شه تو دوتا خط جواب داد. یا اصلا توضیح داد. باید جای یه نفر زندگی کرده باشی، چیزایی که دیده و تجربیاتشو فهمیده باشی. دیده باشی که چقددددددددددر جامعه مریضه و یه دختر چقدر امنیت نداره تو بعضی از جاها.
    همونطور ک گفتم این قضایا دیگه از محدوده ی صرفا دینی اعتقادی خارج شده و من اصلا تو این پست کاری به اعتقادات نداشتم.


    + گفتم ببینم چجوریه :دی
    بعد خوشم اومد دیگه
  • الهه سالاری
  • من چادر سرم میکنم اما از این چیزایی ک گفتی تا بحال برام پیش نیومده
    فقط یه مساله هست، اونم اینکه تلاش میکنم با همه خوب باشم و خداروشکر همه هم بام خوبن.
    پاسخ:
    چقدر خوب که برات پیش نیومده.
    امیدوارم هیچ وقت دیگه هم برات پیش نیاد
    تو کتاب آنی شرلی در اینگل ساید یک فصل کااااااااااااامل در مورد اینه که خانوما جمع شده ن خونه آنی اینا، دارن در مورد همسایه ها غیبت می کنن:دی
    یعنی میخوام بگم کلا فقط ما نیستیم که مشکلِ «سر در زندگی دیگران داشتن» داریم:دی

    فقط هم به پوشش و حجاب ربط نداره، شما مثلا با گوشی مکالمه مشکوک انجام بده، تو روز ابری با کلاه آفتابی برو بیرون، تو محرم با پالتوی سفید تردد کن، همینه:دی
    پاسخ:
    غیبت که اصن نمک مجلس خانوماس :دی

    +دقیقا چرا؟ :/
  • مجتبی و‏او
  • قضاوت که لاجرمه. یعنی نمیشه قضاوت نکرد. همه ی انسان ها بلا استثنا قضاوت می کنن همدیگر رو. یه جور شرطی شدن در اثر مجموعه ی عظیمی از فاکتورها دست به دست هم میدن تا مثلا من وقتی فلان غذا رو می بینم دهنم آب بیافته، وقتی یه مشت آشغال رو می بینم اشتهام کور بشه. جالبه بدونید دانشمندها اومدن تا انتهای یه قند رو بررسی کردن تا ببینن اون چیه که باعث میشه اون مثلا قند شیرین باشه. و...
    به چیز خاصی نرسیدن!! هیچ چیز خاصی وجود نداره. این مغز ماست که در یک پروسه(که البته در این مورد بسیار طولانی مدته، مثلا شاید چندهزارسال) احساس شیرینی قند رو واسه خودش ساخته و ترجمه کرده. حالا شما توی صدوبیست سال عمرتون(انشاالله) نمی تونید شخصا کاری درباره ش بکنید.
    یا یه مثال دیگه ش. کاملا طبیعیه وقتی فلان فرد رو با فلان ظاهر می بینیم خوشمون بیاد(احساس کنیم مهربونه، احساس کنیم شجاعه، احساس کنیم خواستنیه و...). یا وقتی با بهمان ظاهر می بینیم بدمون بیاد(احساس کنیم مغروره، احساس کنیم عصبیه، احساس کنیم خائنه و...). فرقی نمیکنه از دست خودمون هم که ناراحت بشیم دیگران رو هم که تخطئه کنیم. 
    حالا توی این دهه های اخیر(به دلایلی طولانی؛ خصوصا رسانه) این وسط یه اتفاق دیگه هم میافته. چه اتفاقی؟ تاثیر پذیری خود افراد! خود افراد هم از این شرطی بودن دیگران گاهی خودشون رو قضاوت میکنن! یعنی کسی که ظاهرش مغرور باشه گاهی واقعا مغرور میشه و کسی که ظاهرش با شخصیت باشه گاهی واقعا با شخصیت میشه! و کسی که ظاهرش باهوش باشه گاهی واقعا باهوش میشه!(آزمایشاتی در دانشگاه های آمریکا این عدم فیکس بودن آی کیو رو ثابت کرده خواستید منبع میدم) و این مساله وقتی پیشرفت کرده نتیجه ش این شده که غالب پیش بینی های ما از افراد از روی ظاهر اونها، پس از آشناییمون در واقعیت هم درست از آب درومده، و بنابراین از طریق استدلال استقرایی پیش بینی هامون درباره ی واقعیت سایر افراد رو هم باور می کنیم. "باور". و حرف من همینه. اینه که خیلی بده.
    دقیقا بخاطر فکر کردن به همین موضوع یه روز توی وبلاگم این پست رو گذاشتم:
    http://mytaste.blog.ir/post/89/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87
    و اما.
    چیکار باید بکنیم؟
    ...
    اولا همین چیزی که تو این پست گفتم. نگاه نکنیم دیگرانو(چه زن چه مرد). تازه نگاه یه جورایی استعاره هست از همون فکر. باید این توانایی رو پیدا کنیم که مخاطب فکرمون هر کسی نشه. مثلا توی خیابون که راه میریم به چهره ی همه نگاه نکنیم. یا توی اداره به چهره ی ارباب رجوع.
    دوما. به محض نگاه و قضاوت(که گفتیم لاجرم اتفاق میافته) سعی کنیم احتمالات دیگر رو هم به قضاتمون "بچسبونیم". و بعلاوه درصورت امکان اطلاعات دیگرمون رو هم از اون افراد زیاد کنیم. مثلا یه بار که به فلان همکار توی بخش دیگه ی اداره نگاه کردیم، و راجع بهش قضاوتی کردیم، حالا باید درباره ش کنجکاو هم بشیم و قضاوت خودمون رو به انحا مختلف زیر سوال ببریم، و ضمنا آمادگی فرصتی رو هم داشته باشیم که با اون فرد ارتباط دیگه ای داشته باشیم و به سوالاتمون جواب بدیم و اطلاعاتمون رو بیشتر از اطلاعات اولیه ی "تصویری"مون بکنیم.(توضیحاتش یکم غوله ولی واقعا آسونه).
    ....
    از طرف دیگه(همونطور که شما هم تو متن خوبتون اشاره کردید) این فقط ما نیستیم
    که دیگران رو قضاوت می کنیم و گاهی این خود ما هستیم که اتفاقا _کم یا زیاد_ قضاوت میشیم. دراین مورد چه کار باید بکنیم؟
    به شخصه ریش میذارم. جالبه اتفاقا. همین دو روز پیش داشتم تو بازار راه می رفتم، یه پسره از روبرو اومد جلوم(اصلنننن نمیشناختمش!!) بلند گفت تو باید تو بسیج باشی با این وضعت. تو خیابون چیکار میکنی(حالا بازار شلوغ! ریش منم تازه زیادم نیست. معمولیه!)
    میدونید با خودم چی گفتم؟ گفتم اگر بخاطر این پسره این مدلم رو عوض کنم حرفش دقیقا درست بوده!
    یعنی وقتی من به تاثیر از این پسر ریشم رو بردارم دقیقا گذاشتنش هم مطابق حرف همین پسر با تاثیر از بسیج بوده.(یعنی در هر دو حالت من خودم نقشی در انتخابم نداشتم دیگران نقش داشتن). و خب در نتیجه هیچی بهش نگفتم گذاشتم عبور کنه با خودش احساس گندگی کنه. :)
    انشاالله که امام زمان(ع) ظهور کنن علاج این مشکلات فکریمون رو از زبان مبارک ایشون بخوایم. آمین.
    پاسخ:
    حالا قضاوت در حد اینکه حالا ما تو ذهنمون یه چیزی تصور کنیم و فلان، خب بهرحال یه چیزیه که تو همه هست.
    اونم شاید درست نباشه و میشه با تمرین روش کار کرد.
    اما اینکه نتونیم نگاهمو زبونمون رو هم کنترل کنیم، مثلا نگاه تحقیر آمیز یا از بالا به پایین نثار طرف کنیم یا تیکه بندازیم این بحثش فرق می کنه.

    مثل همین برخوردی که اون اقا با شما کرد بدون اینکه اصلا بشناسه شمارو..
    مثل مادر من توی روز بارونی با دست پر کنار خیابون منتظر ماشین وایساده، یه ماشین جلو پاش ترمز می کنه و میگه من چادری فلان سوار نمی کنم. و گازش رو میگیره می ره.

    مخالفم. شما و بسیار بسیار افراد دیگه در موضوعات مختلف میاین دو یا چنتا گروه مثلا در این بحث «چادری-غیر چادری» تعریف می کنید و بعد تمام کسایی که از این دو یا چند گروه خارج هستن رو «سردرگم» فرض می کنید و برچسبی بهشون میچسبونید که اینا افرادی هستن «پر از تناقض، که اصلا "نمیدونن"» و باید بهشون کمک بشه تا «خود واقعی شونو پیدا کنن، فازشونو پیدا کنن و از دوگانگی "نجات" پیدا کنن و هکذا».   یه مرد از ریش متنفره اما گاهی برای منفعت یا اصلا به هر دلیل ریش میذاره و گاهی نمیذاره، این مرد تناقض داره؟ فازشو پیدا نکرده؟ خودشو پیدا نکرده؟ دختری که با چادر میره و بی چادر بر میگرده، آیا این در اعتقاد به استفاده از چادر سر دو راهیه؟ (جواب منطقی اینه که با چادر رفتن و بی چادر برگشتن فقط یه راه کاره و اعتقاد همچین دختری بر عدم استفاده از چادره چون چادر فقط جهت منفعت استفاده شده. و اصلا برعکس این مثال هم صادقه و جواب باز هم روی عدم اعتقاد به چادر ثابته)
    حالا مقوله ی چادر و ریش به قول شما مثاله، باقی چیزا هم قس علی هذا. ولی میخوام بگم اصلا گروه بندی کردن با این روشی که شما گفتی زیاد صحیح نیست و اصلا این مفروض که «یک نفر خود واقعیشو پیدا کنه» هم صحیح نیست. و اصلا حالت «خود واقعی» هم قابل فرض نیست، که واقعیت اون چیزیه که هست، نه اونی که نیست.
    اما آیا ما نباید افراد رو با ظاهرشون طبقه بندی و قضاوت کنیم؟
    خیر، اصلا ما باید این کار رو بکنیم؛ گرچه محدوده و عمق قضاوتمون محل ایراد هست.
    ما هزار تا روش رو به کار می بندیم برای اینکه توسط دیگران به طور مطلوب قضاوت بشیم و قضاوت شدن و کردن برای هر تعامل و معاشرت و هر چیز دیگه ای لازمه. اونوقت آیا درست و عقلانیه که «ما یاد بگیریم دیگران رو از ظاهر قضاوت نکنیم» و ابزار ظاهر رو از دست بدیم بره؟
    :))چقد حرف زدم من اندازه ی سهم 2 ماهم رو نظر دادم
    پاسخ:
    شما کلا متن رو از بیخ متوجه نشدید.
    این  «چادری-غیر چادری»  تعریفیه که جامعه برای من نوعی کرده، تعریفی که بدون اینکه دهنم رو باز کنم بخاطرش قضاوت می شم و بهم برچسب زده میشه. چیزی نیست که من اختراع کرده باشم و اینجا هم سعی بر این دارم ک بگم واقعا این دسته بندی لازم نیست.

    در مورد سردرگمی اینکه، بهرحال هرکسی یه پوششی رو انتخاب می کنه هرچی. یه چیزی که خودش راحت باشه باهاش.
    اما اینکه یه کسی بخواد یه راهی رو انتخاب کنه اما به هردلیلی نتونه، و تمام عمرش به این فک کنه که "این من واقعی نیست" و با خودش درگیر باشه، اینه که خوب نیست.
    مثل دوستی که می گفت من چادر رو دوست دارم، اما ایمانم اونقدر قوی نیست که در مقابل حرفایی که بهم میزنن مقاومت کنم. یا یه دوست دیگه ای بود که کلا خانواده ش بی حجاب بودن و این فقط حجاب داشت یا اصلا همون دختری که فقط دم در خونه چادر می ذاره که خانواده ش چیزی بهش نگن.
    این راه کار نیست، این یه تناقض دردناکه که تو درون اون آدم هم هست، تقصیر خودش هم نیست و بخاطر جو خانواده ش یا هرچیزی صرفا مجبوره که اینکارو بکنه و نتونه همه جا یک رنگ باشه وخودش باشه و این اول از همه خودش رو اذیت میکنه. دیگه اون چیزایی که دوستان و اطرافیان بهش میگن که "فازت چیه تو؟" و "آدم باید خودش باشه" و "تکلیفت رو با خودت مشخص کن خب" به کنار. 

    حالا خود واقعی هم قرار نیست یه چیز مجسمی باشه، همینکه طرف با خودش احساس راحتی کنه کافیه
  • دچــ ــــار
  • نظر خانم سالاری را تایید می کنم :)
    پاسخ:
    :)
  • سرباز جامانده
  • خب خباین خیلی مسلمه که ظاهر آدما قسمتی از باطنشونه ولی ن به شکلی که در جامعه جا افتاده.ن اینکه یک بدحجاب آدم بدی باشه و ن اینکه یک باحجاب کاملا طیب و طاهر یا برچسبای اینچنینی.اینکه از ظاهر افراد قسمت منفیش رو بگیریم درست نیست.بنظرم تاوقتی کسی رو نشناختیم مثبت نگر باشیم و خب ب زندگی شخصی مردم کاری نداشته باشیم.
    پاسخ:
    اینکه تا چشممون به یه نفر میوفته سریعا راجبش نظر بدیم واقعا هیچ جوری درست نیست
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">