-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

Awakened Seeds

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ب.ظ

طبق معمول یک جایی بین بک عالمه کاغذ خوابم برده بود 

 و وقتی چشمانم را باز کردم حس کردم دماغم درد می کند. 

رد عینک بود. 

به سختی از روی زمین بلند شدم؛ مثل کسی که در میان آوار زلزله به هوش آمده باشد.

آهنگ El condor pasa مدام در سرم تکرار می شد  و سعی کردم همانطور که به دنبال عینکم می گردم حدس بزنم چه وقت از روز است.


هوا تاریک روشن بود, و کلاغی نزدیک دریچه ی کولر قار قار می کرد. اما خبر از خنکی صبح نبود.

به نظرم  آمد که ظهر با کسی قرار داشتم ... اما دقیق یادم نمی آمد کِی و با چه کسی. انگار که کسی با چیزی سرم را هدف گرفته و بیهوشم کرده باشد

به طور احمقانه ای به سمت لپتاپ و باقی وسایل قیمت دارم جهیدم و بعد که مطمئن شدم همه سر جایشان هستند سعی کردم کمی خودم را جمع و جور کنم . آهنگ هنوز توی سرم تکرار می شد

... I'd rather feel the earth beneath my feet... Yes I would...


عینکم را دیدم که روی کاغذی افتاده بود که رویش با فونت بزرگ نوشته شده بود "کایروپرکتیک". کنارش هم چند پسته ی در بسته افتاده بود و مقداری پوست پسته پراکنده و یاد حرف یکی از دوستانم افتادم که می گفت اتاق من شبیه خانه ی پسرهای مجرد است. 

I'd rather be a hammer than a nail.... Yes I would

من ظهر با کسی قرار داشتم؟


خواستم گوشی ام را چک کنم که یادم افتاد خیلی وقت است آدمها دیگر قرارهایشان را با SMS هماهنگ نمی کنند. 

هوا تاریک روشن بود., اگر هم با کسی قراری داشتم احتمالا از وقتش مدت زیادی گذشته است.

به پسته های دهان بسته نگاه کردم و به این فکر کردم  که بهترین زمان کشت نهال پسته برای پسته دهان بسته اوایل دی ماه است. یعنی اگر من در یک شهر کویری زندگی می کردم حدود یک هفته ی دیگر می توانستم هر کدام از این پنج پسته ی دربسته را بکارم  و بعد از چند وقت پنج نهال پسته داشته باشم و بعد چندسال، 5 درخت. 

بوی خاک و بذر توی دماغم پیچید. هوا دیگر روشن شده بود و باریکه ی نوری خودش را روی پسته ها انداخته بود.

 باز فکر کردم, من ظهر با کسی قرار دارم؟


نمی دانم.

اما دلم خواست با کسی قرار می داشتم. زیر یک درخت بزرگ ...


  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۲۳)

گفتید رد عینک روی دماغ، من عینک رو زیادی که استفاده میکنم نمیدونم چرا این لاله ی گوشم درد میگیره.
میتونم اتاقتون رو تصور کنم.
:-)
پاسخ:
آخه وقتی آدم با عینک خوابش می بره به دماغ فشار میاره و رد ش می مونه اونم به صورت خیلی دردناک :-/
کاش اون معرفی آهنگ رو اول میذاشتی، چون کلا پست خوب بود و من آخرش اسم آهنگو دیدم، اولش احساس کردم دارم یه داستان کوتاه خوب میخونم:)
پاسخ:
خیلی "معرفی آهنگ" نبود راستش, اما چون تو متن ازش اسم برده بودم گذاشتمش
  • مهرداد ارسنجانی
  • نمیدونم چرا ! اما متن من رو یادِ موزیک هتل کالیفورنیا انداخت...

    موزیکِ پیشنهادی هم خوب بود، ممنون.
    پاسخ:
    هتل کالیفرنیا؟ هوم... نمی دونم
    چه نوشته ی خوبی بود!
    پاسخ:
    ممنون :)
  • مترسک ‌‌
  • مرموز بود :|
    پاسخ:
    :)
    دلم قرار توی یه کافه میخواد..در یک شب سرد برفی. ..
    پاسخ:
    وای نه من در یک شب سرد برفی تنها چیزی که دلم می خواد بخاری خونه مونه :|
    منم می افتم تو همچین اتفاقاتی ، اون موقه فکر می کنم چقدر تو این حالت بود- یک روز - یک ماه آیا ، امروز چندم ماهه ، چه سالی هستیم ؟!
    ولی هیچوقت فکر نمیکنم با کسی قرار داشته ام یا نه !!!
    پاسخ:
    این درجه ای از منگی حاد بود دیگه :))
  • مـــیـــمـــ ☺☺
  • من نمیخوام چیز خاصط بگم 
    فق بگم که گلم اینو بدون تو خیلی پرفکتی :)))))
    پاسخ:
    میکشمت :)))))
    سلام. عبارت El condor pasa وادارم کرد که بالاخره روشن بشم ;) و من چقدر عاشق این آهنگم!
    پاسخ:
    من خیلی حس خاصی بهش ندارم. یاد فیلم wild میندازه تم..
    جدی نمیدونستم درخت پسته انقدر راحت درخت میشه ...برم یک عملیاتی بکنم پس!
    پاسخ:
    اونقدرا م راحت نیس البته :))
    چند نوع روش کاشت داره که باید همه شو امتحان کنی تا ببینی کدومش جواب می ده, چند نوع روش آبیاری داره, باید پنج سال هرسال شاخه هاشو بچینی و باید دقیقا بدونی کدوم شاخه ها رو بچینی, و. ...
    بعضی وقتا انگار شروع می کنیم یکی دیگه رو زندگی کردن، بس که همه چیز نا آشناهه...

    + این توصیف، یه رد نور از لای پرده ها کم داشت! ترجیحا با هوای گرد و غباری اتاق که ذرات معلقش توی شعاع نور موج بزنن :دی
    پاسخ:
    آخ دقیقا!!

    +رد نور که تو پاراگراف آخر یافت میشه ک :دی
    نه اولش باید یافت می شد. اصل کاری هم اون غباره س :دی
    پاسخ:
    نه اولش هنوز چشام باز نشده بود چیزای گنده تر رو هم نمی دیدم چه برسه به باریکه ی نور به همراه غبار! :-/
    و اینکه فرزندم, تو هوای تاریک روشن خبری از باریکه ی نور نیست :دی
    یعنی به اونصورت منبع نوری نیست که بتونه نور اومنی یا دایرکت ایجاد کنه بعد اون نور بتونه از بین شکاف پرده عبور کنه و باریکه ی نور بندازه رو یه جسم دیگه :-/
    اون نوری که هست آسمون رو هم به زور روشن می کنه.
    توضیحات بیشتری بدم؟ :دی
    تو باید خلاق باشی. باید از میازاکی یاد بگیری. تلفیق فانتزی های ورای تصور با روزمره های بی مزه. حالا چی می شد به خاطر دل ما یه نور دایرکت ایجاد می کردی اول صبحی که فضا گلومی تر بشه ما حال کنیم؟ تو که این همه نوشتی!

    + اصن گفتم میازاکی هوس کردم. برم howl's moving castle ببینم
    پاسخ:
    دفه ی دیگه ایشالا. ایندفه شدیدا دلم میخواست راجب یه روزمرگی بیمزه بنویسم. بدون هیچگونه نکته ی تخیلی :دی
    آره قربون دستت دفعه ی بعد اصن جمله تو با «رقص غبار در نور» شروع کن. با تشکر :)
    پاسخ:
    چشم :| :))

    انواع و اقسام سفارشات پذیرفته میشود. در طرح ها و رنگهای مختلف :|
    راستی الکامپ از دستت نره! فردا آخرین روزشه ها
    پاسخ:
    متاسفانه بنده هیچجوره در شرایطی نیستم که بتونم برم نمایشگا :(
    و چقدر حال خوبیست خواندن ویبلاگهایی مثل اینجا!
    :)
    پاسخ:
    ممنونم لطف دارید شما :)
    میفهمم میفهمم میفهممت:))
    خیلی لذت بخشه ما بهترین رشته ی دنیارو داریم!
    پاسخ:
    چی بگم والا :-/
    یاد داستان موراکامی افتادم... کتاب جنوب مرز غرب خورشید
    پاسخ:
    نخوندم... بعد دفاع گیرش می ارم :))
    هایبرنت شدی؟! :دی
    پاسخ:
    بلی :(
    یلدات مبارک آنا :) 
    پاسخ:
    مرسی شما هم نیز :)

    اوم.... اون چند کلمه ی آخرت... همون چند کلنه و دیگر هیچ... 

    تو خیلی خوب می نویسی :/ همین.
    پاسخ:
    مرسیییی دخترک :***
    لطف داری تو به من 
  • بیست و دو
  • چرا آپ نمیکنی آنا؟
    چرا نیستی؟:((
    پاسخ:
    میام دخترک :)

    فکرمو درگیر کردی اصلا! بالاخره قرار داشتی یا نه؟ :))
    کاش یک داستان کوتاه خوب بود، به جای یک پست خوب
    پاسخ:
    کی می دونه. شاید داستان کوتاه بود ؛)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">