-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

از گوشه و کنار همین زندگی وحشی...

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ

شریل: میشه تموم کنی آواز خوندنت رو؟ چت شده؟ چرا تو انقدر خوشحالی؟ ما هیچی نداریم مامان... هیچی..  

ما جفتمون فول تایم توی رستوران کار می کنیم و  باید تا آخر عمرمون بدهیامون رو صاف کنیم.. . این خونه داره رو سرمون آوار میشه... تو تنهایی و همه ی مسئولیتای زندگی به گردن خودته چون با یه مرتیکه ی الکلی ازدواج کردی ... اونوقت من میام خونه و می بینم داری آواز می خونی!  می شه بگی کجای این بدبختی رو درست متوجه نشدی؟؟ 


بابی: هیچ جاییش نیست که من نفهمیده باشم.. اما آخرش که چی, شریل؟ اگر فقط یه چیز توی زندگی وجود داشته باشه که من بتونم به تو یاد بدم اینه که, چطور بهترینِ خودت رو توی زندگی پیدا کنی... تا بتونی برای باقی عمرت,  بهش تکیه کنی.


Wild / a life story byCheryl Strayed

  directed by: Jean-Marc Vallée 



من هم گاهی به طور احمقانه ای خوشبین می شوم 

مثل همین امروز که از خواب بیدار شدم و دیدم آن قسمت از پروژه ای که دیروز تمام روز داشتم رویش کار می کردم فایلش باز نمی شود

هر کاری که بلد بودم برای ریکاوری فایل موجود انجام دادم و وقتی خودم را کاملا ناتوان در برگرداندنش حس کردم,

به این فکر کردم که بیخیال.... 

مهم این بوده که راه انجامش را یاد گرفتم و الان می توانم سریعتر انجامش بدهم...


اما امان از وقتی که زمان نباشد... امان...

حتی خوشبینی احمقانه هم به داد آدم نمی رسد..

  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۱۲)

  • محمد مهدی تهرانی
  • قشنگ بود
  • مهدخت ناجی
  • زیبا بود

  • فاطیما کیان
  • وحشی بودن زندگی رو میشه با سوت زدن فراموش کرد
    پاسخ:
    کاش همه چیز حل می شد با یه سوت زدن ساده..
    کم کم وحشی میشی...
    تمامِ عمرم با خودم کلنجار رفته م که بابی گونه فک کنم 
    ولی افسوس از محقق شدنش ، نمی شود که نمی شود !!
    پاسخ:
    میشه... یه روز می رسی بهش..
  • آلبرت کبیر
  • منم سعی میکنم بعضی وقتا خوشبین باشم اگه اطرافیان بذارن :|
    جانم؟ پرید؟ :|
    این‌جور مواقع من در بهترین حالت بدترین حرف ممکنه رو به زبان میارم :| چه جوری خوش‌بینانه نگاش کردی؟ :)) با رسم شکل نشان دهید :D
    پاسخ:
    خب منم اولش اون کلمات رو به زبون آوردم اما خب وقتی دیدم هیچ کمکی به پیشبرد کارم نمی کنه دیگه مجبور شدم خوشبینانه بهش نگا کنم ک حداقل اعصاب ادامه ی کار رو داشته باشم :))
    خوشبینی یه جاهایی خیلی تاثیر داره و مفیده.. ولی نه توی همه مواقع.
    پاسخ:
    آره خب تو بعضی شرایط یه جور خود گول زنیه...
    ینی می دونی حالت بده ها, اما یه جوری می خوای قضیه رو یجور دیگه تحلیل کنی ک اونقدرا م فاجعه نباشه.
    ک این بعضی اوقات جواب می ده, بعضی اوقاتم نه..
    vaaaaaaaaaaaaaaaay
    na
    in vahshat nakeeeee
    man halam kharab shod :|
    پاسخ:
    چی؟ :-/
    متن بالایی جالب بود و منم اکثرا مثل مادره فکر میکنم و میگم اگر دنیا رو سیاه می بینی چون بد جایی رو داری نگاه میکنی، بچرخ، برای دیدن زیبایی های زندگی نباید به کاسه توالت نگاه کنی، درسته که کاسه توالت حقیقته ولی زندگی حقایق دیگه ای هم داره...

    فایلی که باز نمیشه پسوندش چیه؟ من خدمات کامپیوتری کار میکردم، میتونم کمکت کنم...
    پاسخ:
    .max پسوندش
    فایله تو خود مکس باز نمی شه. میگه unable to open the file 


    البته دیگه مهم نیس همه شو دوباره انجام دادم
    خوده 3d max یه جاش AutoBackup داره، از اونجا باید بازش میکردی و فایل سیو شده رو بیخیال میشدی...
    حالا که دوباره ساختی بیخیال...
    پاسخ:
    قبلش دیسک کلین آپ کرده بودم گفتم شاید پاک شده باشه...

    تابحال همچین اتفاقی نیوفتاده بود, ینی من هیچوقت انقدر خنگ نبودم که پروسه ی کل روز رو فقط روی یه فایل سیو کنم..
    من این فیلم رو ندیدم. ولی گفتگوی شریل و بابی من رو یاد کتاب "گل آفتابگردان" ویلیام کندی انداخت.
    یا مثلا دیالکتیک داستان های کارور و جویس :)
    پاسخ:
    این فیلم عالی بود... اینکه شریل چطور بعد مرگ مادرش چطور تونست خودش رو دوباره پیدا کنه... اونم از ططریق طبیعت
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">