-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

فرار از انگشت اشاره ی هدف دار

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۴ ق.ظ

بعضی اوقات آدم یک گندی می زند و مثل درازگوش توی گل گیر می کند و معمولا جمله ای بکار می برد با این مضمون که: بدبختی من ازونجا شرو شد که... فلان.


اما بدبختی آدم از یک جا شروع نمی شود.

انقدر اشتباهات ریز و شاید کم اهمیت مرتکب می شود و حواسش نیست,

 بعد یک جایی یکهو طی یک یا چند اشتباه بزرگ, گندش درمی آید و ناچارا پی ش را می گیرد و هرجا گیر افتاد می گوید آخ فلان جا بود که فلانطور شد یا فلانی فلان کار را کرد و من بدبخت شدم.


ولی وقتی که حسابش را می کنی آدمیزاد هر بلایی که سرش می آید تقصیر خودش است.

یعنی یا یک جایی یک غلطی کرده و دارد چوبش را می خورد,

یا یک جایی باید یک غلطی می کرده و نکرده و حالا دارد چوبش را می خورد.

و گاهی هردو.


البته گاهی وقت ها هم پیش می آید که آدم اول چوب را می خورد تا یک غلطی را نکند,

یعنی یک طوری از انجام دادن آن کار منصرف بشود.

چون مثلا انجام آن کار باعث می شده آن فرد ضرر مالی یا روحی یا هر ضرر دیگری ببیند.


به هر حال اینکه, آدم باید حواسش به خیلی چیزها باشد...

  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">