-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

بیست

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ق.ظ
یک حقیقت جالب و تلخ زندگی این است که آدم سالهای سال در کنار اطرافیانش زندگی می کند اما شاید هیچوقت آنها را خوب نشناسد.
گاهی  اوقات هم اصلا نمی شناسد.


بعد طی یک اتفاق, یا یک فرصت یا هرچیز دیگری که اسمش را بگذاریم, 
یکهو می بیند که ای دل غافل, آب در کوزه و ما تشنه لبان..
.. و چقدر بد که این کشف وقتی اتفاق بیوفتد که فرد یا افراد مذکور به هر صورتی دیگر پیش ما نباشند....


یاد یکی از صحنه های فیلم پیانیست افتادم.
جایی که مردم و از جمله خانواده ی اشپیلمن در حال سوار شدن قطار بودند, 
_قطاری که در واقع مقصدی نداشت_
و Wladek در حالی که کنار خواهر کوچکترش راه می رفت به او گفت کاش بیشتر شناخته بودمت...

همیشه همین طور است.
بیشتر اوقات دیر می فهمیم. 
خیلی دیر...
  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۲)

آره، ولی متعسفانه واسه من بیشتر برعکسش روی داده، یعنی سالها شخصی رو آدم خوب و مهربونی فرض میکردم و بالاخره بعد از شونصد اتفاق که نشون دهنده ذات واقعیش هست، بالاخره یواش یواش متقاعد میشم که اصن کاش به فلان آدم اینقدر توجه و محبت نمی کردم. 
در واقع شایدم مشکل از خودمه، دلم میخواد زورکی همه دوسم داشته باشن، ولی بعضیا کلن باهات حال نمیکنن، ولی من خنگ نمیخوام اینو باور کنم. 
ولی اگه چنین اتفاقی واسم بیافته خیلی ناراحت میشم، یعنی اینکه یه نفر که آدم خوبی بوده رو نشناخته باشم و بعدا بفهمم که حیف چقدر دیر شده دیگه !!  :( 

+ ببینم اینجا واسه نظرات شکلک نداره :(( 
پاسخ:
نه اینجا کلن شکلک نداره,
و به خاطر این قضیه کمال تشکر و قدردانی رو دارم از مدیران.

حالا واسه نظرات شاید... اما اینایی که 90% پستا و نوشته هاشون شکلکه دیگه اینورا پیداشون نمی شه :دی
دقیقا
پاسخ:
:>
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">