-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

بری دیگه برنگردی..

پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۹ ب.ظ

فکر کنم سال 92 باید به عنوان اختتامیه, رسما خطابه ای ایراد کند 

و درش حسسابی از من معذرت خواهی کند.

لابلای حرفهایش هم  بگوید  من گناهی نداشتم, فقط اشتباهی بودم.


سال افتضاجی بود.


از بیشتر آدمهایی که با آنها در این سال آشنا شدم متنفرم.

با بیشتر کسانی که دوست بودم قطع رابطه کردم

هیچکدام از کارهایی که درش انجام دادم را دوس نداشتم.

هیچکدام از کارهایی که دوست داشتم انجام بدهم را انجام ندادم,

و کلی اتفاق مزخرف و چندش دیگر که حافظه ام قد نمی دهد...


اما تهِ تهِش بودنش را دوست داشتم

این که بی ارزش بودن خیلی چیزها را به من ثابت کرد...

چیزها و کسانی که در ذهنم بزرگشان می کردم و بالا می بردمشان.. 

چیزهایی که حسرتشان را داشتم یا ممکن بود بعدا حسرتشان را بخورم...

  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">