سوپر مِرکادو
فضای سوپرمارکت ها برای من به چند دسته تقسیم میشود:
بخش کاربردی، بخش جذاب، بخش خنثی
بخش کاربردی مربوط به اجناسی میشود که بعد از ورود به فروشگاه، مستقیم به سراغ یک مارک خاصی ازشان میروم و معمولا فقط همان نوع و همان برند را به صورت فله ای بغل زده، و از فروشگاه خارج می شوم. مانند بیسکویت های گرد، بیسکویت های مستطیل، بیسکویت های مربع، بیسکویت های چند ضلعی و خلاصه هر بیسکویتی با هر شکل هندسی.
بخش جذاب مربوط به اجناسی میشود که خیلی کم پیش می آید بخرمشان اما همیشه در بخش مربوط به آنها سرک میکشم که ببینم تازه چه خبر!
مانند چیپس ها، پاستیل ها، کاکائوها و غیره.
بخش خنثی هم چیزهایی هستند که در حالت عادی واکنش خاصی به آنها ندارم، فقط از کنارشان رد می شوم و بسته بندی هایشان را نگاه می کنم تا در صورت نیاز، بدانم کجا باید پیدایشان کنم.
دیروز که داشتم محصولات "بخش جذاب" را بررسی می کردم، یک خاطره ی خیلی دور به خاطرم آمد:
5،6 ساله بودم، شاید کمتر.
با دست راست دست مادرم را گرفته بودم و با دست چپ، یک بسته از آن چیپس های کیسه ای دراز را، که بعضی از مغازه دارها پر می کردند و بعد یک تکه مقوا که مثلا نام و نشان چیپس مذبور بود به دهانه ی کیسه منگنه می کردند.
همان چیپس هایی که خوشمزه ترین چیپس های روی زمین بودند و هنوز مزه شان زیر زبانم است.
آن زمان ها، فقط این مدل چیپس بود و مزمز. یک برند دیگری هم بود که اسمش را یادم نمی آید و بعد از چند سال ناپدید شد، اما روی تبلیغ تلویزیونی اش آهنگ جام جهانی 98 ریکی مارتین (la copa de la vida) را گذاشته بودند و حتی خوشمزه هم نبود، اما بعدها هروقت که آن آهنگ به گوشم می خورد هوس چیپس می کردم.
مثل همین الان، که این آهنگ به طور اتفاقی از پلی لیست فعلی سر درآورده و به این فکر می کنم که ساعت 12 و بیست و دو دقیقه ی نیمه شب، دقیقا از کدام جهنمی باید برای خودم چیپس جور کنم .. :|
- ۹۵/۰۳/۰۳