-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

-------Vanilla---Avenue--------

These words are my diary, Screaming out loud....

مثل کلوچه شیرین و مثل لواشک ملس!

چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۲ ق.ظ

پنجره را باز کردم تا کمی هوای یک و نیم نفره وارد اتاق شود و گردوخاک های اتاق تکانی و بوی جاروبرقی را جمع کند و با خودش ببرد، و توی آینه نگاهی به خودِ تیشرت برعکس پوشیده ام انداختم، و از خودم خجالت کشیدم که انقدر خوشم می آید که شکل ها و آرم های لباس روی کمرم باشند و هرازچندگاهی محض تفریح هم که شده این کار را می کنم.

بعد روی تنها مبل اتاقم ولو شدم و بعد از دو هفته کرختی و شلوغی، بلاخره از اینکه اتاقم را به شرایط مطلوب مناسب زندگی رساندم، احساس رضایت کردم و با قدر دانی به عضو جدید افتخاری اتاقم که بانی این گردگیری شده بود نگاه کردم.

ساعاتی پیش، یک نفر با یک تلویزیون کوچک وارد اتاق من شد و گفت که می خواهد برای مدتی، آن را به من قرض بدهد و آن یک نفر کسی نبود جز داداشه. از این لطف قلمبه زبانم بند آمد و وقتی خودش شخصا مراحل راه اندازی و وصل را هم تقبل کرد حس کردم چیزهایی شبیه شاخ دارد روی سرم سبز می شود. البته با جدیت تمام خاطر نشان کرد که وسیله ی مذکور قرار است فقط به عنوان "قرض" و طی یک مدتی مهمان من باشد و یک وقت هوس مالکیت تام و انکار قضیه به سرم نزند.

که البته من به اآن قضایا فکر هم نمی کردم، فقط با نیش باز نظاره گر این چیزها بودم و خوشحال از اینکه آنقدر مرد شده که در این شرایط حواسش هست و هوایم را دارد...

 


این شما و این هم مهمان من :دی


  • آنای خیابان وانیلا

نظرات (۱۳)

جالب بود مرسی 
پاسخ:
:)
  • هولدن کالفیلد
  • تلویزیونت چند اینچه؟
    چه مدلیه؟
    :|
    پاسخ:
    دندون اسب پیشکشی رو ک نمیشمارن :|
    باور کن توی اتاقش جا نداره وگرنه داداش جماعت یکدفعه از این لطف ها نمیکنن :))

    + من مسیرم ونکِ , چند میبری ؟ :))
    پاسخ:
    به نکته ی فوق ظریفی اشاره کردی :)))

    +مفت میبره :))
    دستش درد نکنه :))
    بشین شب و روز تلویزیون ببین تا نهایت سواستفاده رو از این قرض کرده باشی :دی
    پاسخ:
    در حد تماشای برفک مثلا :| :))
    مهمون حبیب خداست :|
    پاسخ:
    مهمون از گونه ی انسانی همچین چیزی برش وارده البته :))
    چه مهمان خوبی، مرسی آقای داداش واقعا :)
    پاسخ:
    اوهوم ^_^
    حالا اینجور قضایا برای من و داداشمم برعکسه :دی
    من ازین بذل و بخشش هایی که مثلا جایی واسه چیزی ندارم و یا حالا دیگه خیلییی وجدانم مورد قلقلک قرار می گیره، محبتم گل می کنه :))
    پاسخ:
    عجب :)))

    منم اینکارو کردم البته :"
    هوای یک و نیم نفره خیلی بامزه بود!

    داداش خوب! دمش گرم!
    پاسخ:
    :))
    اوهوم ^_^ 
    من خواهرم 11 سال بزرگتره ازم و تا بخوام خواهر برادری  به این معنا رو بفهمم ازدواج کرد رفت  . /  دلم سوخت از خواهر  نسبتا همسن نداشتن  ام  ، .....  ، بهترین چیز درباره خواهر اینه که نگاه جدی تو به زندگی رو تقلیل میدن و مثلا  از یه کادو گرفتن کلی واقعا ذوق میکنن . همیشه با خودم میگم مگه میشه ؟ همینه دیگه داستایوفسکی و فیلسوف و اینا ازتون در نمیاد ، ذوق وشوق زیاد دارید :)

    پاسخ:
    :)))))
    بعله... با تشکر
    مگه ذوق و شوق داشتن بده؟

    منم ده سال از داداشم بزرگترم.. همیشه ب این فک کردم پسرهای بی برادر و دخترای بی خواهر ظلم بزرگی در حقشون شده
    نه خیلی ام خوبه  ...  بعنوان یه مزیت  امید بخش  و کامل کننده گفتم
    من خواهرم تو 20 ازدواج کرد:((
    اون اسکلت رو ندیدم ایشون داره تصورات گل و پروانه ای مخاطب  از صاحب  بلاگ  رو خدشه دار میکنه
    پاسخ:
    حالا صاحب وبلاگ گل و پروانه هم نیس اخه همچین
    :))
    امیدوارم محتوای مناسبی برای دیدن داشته باشی چون بخوای نشنال تی وی ببینی نبودنش بهتر از بودنشه :))
    پاسخ:
    شبکه ی مستند گاهی اوقات چیزای بسیاااار خوبی می ذاره ک اگه بتونم میبینم حتما
    البته من بیشتر اچ دی ام آی به این تلویزیونه وصل میکنم، محض دیدن  فیلمای خودم :))
    رابطه من با این مهمون شما یکم نامعلومه:|
    برادر یه نعمته واقعن
    در حدی ک من اگ بخوام از مهربونیای داداشم بگم باید یه پست طولانیو بش اختصاص بدم تازه بازم کمه!:)
    پاسخ:
    چرا خب :-/ 

    ایول :دی
    مهمان نو رسیده مبارک :*
    پاسخ:
    ممنانیم :*
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">